جدول جو
جدول جو

معنی غَبَاء - جستجوی لغت در جدول جو

غَبَاء
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غباء
تصویر غباء
دروا گرد پراکنده در هوا، زمین در نوردیده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غریب، غریبان، مسافران، بیگانگان، فافا ها نو یافته ها دور شوندگان آوارگان بیگانگان انوتکان اسم) غریب دوران از یار و دیار، بیگانگان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اغبر کبک ماده، زمین، زمین درختناک مونث اغبر. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث استعمال شود قس حضرا حمرا علیا: باد سر خضرا ز شادی نیکخواهان ترا تا ز غم روی بداندیشان تو غبرا شود. (قطران. دیوان 73) به قیاس بایستی که اخضر و اغبر گفته شود نه خضرا و غبرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلباء
تصویر غلباء
((غَ لْ))
باغ و مرغزار پر درخت، ستبر گردن
فرهنگ فارسی معین
حمله کردن، او فتح کرد
دیکشنری عربی به فارسی
وفاداری
دیکشنری عربی به فارسی
ابری بودن، گرد و غبار، خاکی
دیکشنری عربی به فارسی
شیفتگی، گرم
دیکشنری عربی به فارسی
عبوس، عصبانی، ناراضی، به شدّت خشمگین، عاصف، خشمگین
دیکشنری عربی به فارسی
طاعون، اپیدمی
دیکشنری عربی به فارسی
پری، یک برگه
دیکشنری عربی به فارسی
مه آلودگی، مه، مه آلود
دیکشنری عربی به فارسی
استحکام، ثبات، پایداری
دیکشنری عربی به فارسی
پاداش، پنالتی
دیکشنری عربی به فارسی
خشن بودن، کهنگی
دیکشنری عربی به فارسی
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
دیکشنری عربی به فارسی
کم نور بودن، نامرئی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
چالاکی، حیله گری
دیکشنری عربی به فارسی
شرم، حیا
دیکشنری عربی به فارسی
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
دیکشنری عربی به فارسی
اجرا، عملکرد
دیکشنری عربی به فارسی
جوانی، جوانان
دیکشنری عربی به فارسی