ترجمه غُبَار به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با غُبَار
غبار
- غبار
- خاک نرم، گَرد، کنایه از آزردگی
غبار خاستن: بلند شدن گَرد، کنایه از به وجود آمدن آزردگی
فرهنگ فارسی عمید
غبار
- غبار
- گرد، خاک نرم، نامی برای قلم و نوشته های بسیار ریز در خوش نویسی
فرهنگ فارسی معین
غبار
- غبار
- و غباره را در بعضی لغت نامه ها بمعنی چوبی که بدان گاو رانند، آورده اند ولی صحیح غباز است. رجوع به غباره و غباز شود
لغت نامه دهخدا