جدول جو
جدول جو

معنی غولتاش - جستجوی لغت در جدول جو

غولتاش
خود آهنین که سپاهیان در روز جنگ بر سر نهند دولغه
تصویری از غولتاش
تصویر غولتاش
فرهنگ لغت هوشیار
غولتاش
((لْ))
کلاهخود آهنین
تصویری از غولتاش
تصویر غولتاش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هورتاش
تصویر هورتاش
(دخترانه)
همچون خورشید، آنکه چون خورشید نورانی است، هور (فارسی) + تاش (ترکی)
فرهنگ نامهای ایرانی
افراد سپاهیانی که از یک خیل و یک واحد نظامی باشند، گروه نوکران و غلامان از یک خیل، صاحب خیل فرمانده سپاهیان امیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلتاش
تصویر خیلتاش
هر یک از سپاهیان یا سربازانی که در یک دسته باشند، هم قطار، هم گروه، فرمانده سپاهیان، برای مثال دل بازده به خوشی ورنه ز درگه شه / فردات خیلتاشی ترک آورم تتاری (منوچهری - ۱۱۰)، پیک حکومتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غولدار
تصویر غولدار
دارای غول: راه غول دار بادیه غول دار، جهان مادی دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکلتاش
تصویر کوکلتاش
برادر رضاعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلتاش
تصویر خیلتاش
((خِ))
فرمانده سواران، همقطار، هم گروه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غفلتاً
تصویر غفلتاً
((غِ لَ تَ نْ))
ناگهان، بی خبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوتاش
تصویر نوتاش
(پسرانه)
همیشه، دایم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غفلتا
تصویر غفلتا
غافلانه، بدون تامل، به ناگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلتاق
تصویر غلتاق
چوب بندی زین اسب، چوب زین، پارچۀ کهنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلتان
تصویر غلتان
غلتنده، درحال غلتیدن، کنایه از هر چیز گرد و مدور، بن مضارع غلتاندن و غلتانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولتاژ
تصویر ولتاژ
مقدار نیروی محرک الکتریکی که برق را در هادی ها جریان می دهد
فرهنگ فارسی عمید
چیزی که می غلتد غلتنده، در حال غلتیدن، هر چیز گرد و مدور یا مروارید غلتان. مروارید کاملا گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلتاق
تصویر غلتاق
چوب بندی زین. یا کهنه غلتاق. زن پیر بد سابقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوتاش
تصویر قوتاش
غژگاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلتان
تصویر غلتان
((غَ))
چیزی که می غلتد، غلتنده، هرچیز گرد و مدور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلتاق
تصویر غلتاق
((غَ))
غلطاق، چوب بندی زین، کهنه
غلتاق زن: پیر بدسابقه
فرهنگ فارسی معین
((وُ))
اختلاف انرژی پتانسیل مربوط به واحد بار الکتریکی در فاصله بین دو نقطه از مدار جریان یا دو سر باطری، اختلاف پناسیل (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین