جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غولتاش

غولتاش

غولتاش
خود آهنین باشد که سپاهیان در روز جنگ بر سر نهند و آن را به ترکی دولغه خوانند، (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

هورتاش

هورتاش
همچون خورشید، آنکه چون خورشید نورانی است، هور (فارسی) + تاش (ترکی)
هورتاش
فرهنگ نامهای ایرانی

خیلتاش

خیلتاش
افراد سپاهیانی که از یک خیل و یک واحد نظامی باشند، گروه نوکران و غلامان از یک خیل، صاحب خیل فرمانده سپاهیان امیر
فرهنگ لغت هوشیار

خیلتاش

خیلتاش
هر یک از سپاهیان یا سربازانی که در یک دسته باشند، هم قطار، هم گروه، فرماندهِ سپاهیان، برای مِثال دل بازده به خوشی ورنه ز درگه شه / فردات خیلتاشی ترک آورم تتاری (منوچهری - ۱۱۰)، پیک حکومتی
خیلتاش
فرهنگ فارسی عمید

غولدار

غولدار
دارای غول: راه غول دار بادیه غول دار، جهان مادی دنیا
غولدار
فرهنگ لغت هوشیار