احمد بن عبدالصمد غورجی، مکنی به ابوبکر. او از عبدالجبار بن محمد بن احمد جراحی روایت کند، ابوالفتح عبدالملک بن ابی سهل کروخی از وی روایت دارد. وی در ذوالحجۀ سال 481 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 182)
احمد بن عبدالصمد غورجی، مکنی به ابوبکر. او از عبدالجبار بن محمد بن احمد جراحی روایت کند، ابوالفتح عبدالملک بن ابی سهل کروخی از وی روایت دارد. وی در ذوالحجۀ سال 481 هَ. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 182)
صبحگاهی، صبوحی، برای مثال خوشا نبیذ غارجی با دوستان یک دله / گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۹)، ساقی، کسی که صبوحی بخورد
صبحگاهی، صبوحی، برای مِثال خوشا نبیذ غارجی با دوستان یک دله / گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۹)، ساقی، کسی که صبوحی بخورد
کالی و نارسیدگی میوه ها. (ناظم الاطباء). غوره بودن. نارس بودن انگور و خرما. رجوع به غوره شود. - درغورگی مویز شدن، کنایه از نرسیدن به مراد و ضایع شدن. ناامید شدن و از زندگی برخوردار نشدن. (ناظم الاطباء) : آنها که اسیر عقل و تمییز شدند در حسرت هست و نیست ناچیز شدند رو بیخبری ز آب انگور گزین کین باخبران به غوره میمیز شدند. خیام. در جوانی پیر گشتم از جفای روزگار همچو انگوری که اندر غورگی گردد سکج. شهاب الدین. رجوع به ’غورۀ ما مویز شد’ ذیل غوره شود. - در غورگی مویز کردن، پایمال کردن. ویران کردن. محروم ساختن. (از ناظم الاطباء)
کالی و نارسیدگی میوه ها. (ناظم الاطباء). غوره بودن. نارس بودن انگور و خرما. رجوع به غوره شود. - درغورگی مویز شدن، کنایه از نرسیدن به مراد و ضایع شدن. ناامید شدن و از زندگی برخوردار نشدن. (ناظم الاطباء) : آنها که اسیر عقل و تمییز شدند در حسرت هست و نیست ناچیز شدند رو بیخبری ز آب انگور گزین کین باخبران به غوره میمیز شدند. خیام. در جوانی پیر گشتم از جفای روزگار همچو انگوری که اندر غورگی گردد سکج. شهاب الدین. رجوع به ’غورۀ ما مویز شد’ ذیل غوره شود. - در غورگی مویز کردن، پایمال کردن. ویران کردن. محروم ساختن. (از ناظم الاطباء)
نام کتابی از افلاطون، (فهرست ابن ندیم) (تاریخ الحکماء قفطی ص 18) (عیون الانباء)، غورجیاس یا بیان نام قولی از افلاطون، رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 92 و 102 شود
نام کتابی از افلاطون، (فهرست ابن ندیم) (تاریخ الحکماء قفطی ص 18) (عیون الانباء)، غورجیاس یا بیان نام قولی از افلاطون، رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 92 و 102 شود
دهی است از دهستان حومه مشکان بخش نی ریز شهرستان فسا که در 48هزارگزی خاوری نی ریز، کنار راه فرعی حسن آباد به چاهک قرار دارد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 249 تن که فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و قالیبافی است. پاسگاه ژاندارمری و یک دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه مشکان بخش نی ریز شهرستان فسا که در 48هزارگزی خاوری نی ریز، کنار راه فرعی حسن آباد به چاهک قرار دارد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 249 تن که فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و قالیبافی است. پاسگاه ژاندارمری و یک دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
حسین بن خرمین غوری. سلطان و صاحب هرات در حدود قرن هفتم هجری بود. شیخ فخرالدین بن خطیب از شهر بامیان نزد او آمد و مورد اکرام قرار گرفت. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 24 و 29 شود محمد بن سام بن حسین، ملقب به غیاث الدین و مکنی به ابوالفتح، رجوع به غیاث الدین غوری محمد بن سام و تاریخ گزیده چ لندن ص 406، 408، 410، 411 و 825 شود مکنی به ابوجعفر، وی از جانب عمرواللیث به حکومت مرو گماشته شده بود، رجوع به احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 396 شود امیر غوری ابن غیاث الدین، او پسر کوچک ملک غیاث الدین پیرعلی بود، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 433- 434 شود
حسین بن خرمین غوری. سلطان و صاحب هرات در حدود قرن هفتم هجری بود. شیخ فخرالدین بن خطیب از شهر بامیان نزد او آمد و مورد اکرام قرار گرفت. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 24 و 29 شود محمد بن سام بن حسین، ملقب به غیاث الدین و مکنی به ابوالفتح، رجوع به غیاث الدین غوری محمد بن سام و تاریخ گزیده چ لندن ص 406، 408، 410، 411 و 825 شود مکنی به ابوجعفر، وی از جانب عمرواللیث به حکومت مرو گماشته شده بود، رجوع به احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 396 شود امیر غوری ابن غیاث الدین، او پسر کوچک ملک غیاث الدین پیرعلی بود، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 433- 434 شود
خشنام بن ابی المغوار غورجکی، مکنی به ابومنصور. از ابن عیینه و دیگران روایت کند، و اسحاق بن اسماعیل بن وضاح بن راشد مروزی و دیگران از او روایت دارند. وی زاهد بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 182)
خشنام بن ابی المغوار غورجکی، مکنی به ابومنصور. از ابن عیینه و دیگران روایت کند، و اسحاق بن اسماعیل بن وضاح بن راشد مروزی و دیگران از او روایت دارند. وی زاهد بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 182)
منسوب به غارج. شراب صبوحی را گویند یعنی شرابی که به هنگام صبح نوشند، ساقی را نیز گفته اند، کسی را هم میگویند که صبوحی خورد. (برهان). در این کلمه غاوجی هم آمده است. (از برهان). این کلمه از غارج به افزودن یاء نسبت گرفته شده است و در لغت فرس آرد: ’غارج صبوح باشد و غارجی صبوحی’. شاکر بخاری گوید: خوشا نبیذ غارجی با دوستان یکدله گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله. (از حاشیۀ برهان چ معین)
منسوب به غارج. شراب صبوحی را گویند یعنی شرابی که به هنگام صبح نوشند، ساقی را نیز گفته اند، کسی را هم میگویند که صبوحی خورد. (برهان). در این کلمه غاوجی هم آمده است. (از برهان). این کلمه از غارِج به افزودن یاء نسبت گرفته شده است و در لغت فرس آرد: ’غارج صبوح باشد و غارجی صبوحی’. شاکر بخاری گوید: خوشا نبیذ غارجی با دوستان یکدله گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله. (از حاشیۀ برهان چ معین)
کسی که در زراد خانه کار کند اسلحه ساز: در میانه است گروه از یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان 00000 و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند، رئیس جبه خانه رئیس اسلحه خانه، سرباز جاندار
کسی که در زراد خانه کار کند اسلحه ساز: در میانه است گروه از یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان 00000 و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند، رئیس جبه خانه رئیس اسلحه خانه، سرباز جاندار