جدول جو
جدول جو

معنی غمزده - جستجوی لغت در جدول جو

غمزده
غم رسیده، مغموم، آنکه غم بوی رسد
تصویری از غمزده
تصویر غمزده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غمزه
تصویر غمزه
(دخترانه)
طنازی، حرکت چشم و ابرو برای برانگیختن توجه دیگری، کرشمه، ناز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غمنده
تصویر غمنده
غمناک، غمگین، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم زده
تصویر غم زده
غم دیده، اندوهگین، ماتم زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمکده
تصویر غمکده
جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، خانه ای که اهل آن غمگین باشند، غم خانه، غم سرا، ماتمکده، کنایه از دنیا، برای مثال شاد از چه ام از آنکه در این غمکده یکی ست / درمان و درد و نیک و بد و سور و شیونم (حسن غزنوی - لغتنامه - غمکده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمزه
تصویر غمزه
اشاره با چشم و ابرو، برهم زدن مژگان از روی ناز و کرشمه، برای مثال فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی / بدین زره ببری و بدان ز ره ببری (عنصری - ۳۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم زده
تصویر غم زده
نژند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمنده
تصویر غمنده
اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمکده
تصویر غمکده
جایگاه غم و اندوه، بیت الحزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمزدا
تصویر غمزدا
آنکه یا آنچه غم را ببرد زداینده اندوه، روز هشتم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمزه
تصویر غمزه
رعنایی بود و چشم بر هم زدن، اشاره کردن به چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزده
تصویر مزده
مزد اجرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم زده
تصویر غم زده
((غَ. زَ دِ یا دَ))
آن که غم به وی رسیده، محزون، مغموم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمنده
تصویر غمنده
((غَ مَ دِ))
غمگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمزه
تصویر غمزه
((غَ زِ))
یک بار با چشم یا ابرو اشاره کردن، اشاره با چشم و ابرو، پلک زدن از روی ناز و کرشمه
فرهنگ فارسی معین