معنی غفوه - جستجوی لغت در جدول جو

غفوه

لغت نامه دهخدا

غفور

(پسرانه)

بخشاینده و آمرزنده گناهان، از نامهای خداوند

فرهنگ نامهای ایرانی

غزوه

جنگ مسلمانان با کافران که حضرت رسول شخصاً همراه سپاهیان بود مثلاً غزوۀ بدر، غزوۀ احد، غزوۀ خندق

فرهنگ فارسی عمید

غفول

غافل شدن، فراموش کردن، از یاد بردن

فرهنگ فارسی عمید

غفره

روپوش که با آن روی چیزی را بپوشانند

فرهنگ فارسی عمید

تفوه

سخن گفتن، به سخن آمدن، حرف زدن، لب به سخن گشودن

فرهنگ فارسی عمید

غفور

بسیار آمرزنده، پوشندۀ گناه، آمرزندۀ گناه، آمرزگار، از صفات باری تعالی

فرهنگ فارسی عمید

غشوه

پرده، پوشش

فرهنگ فارسی عمید

خفوه

(تَ)

پنهان و پوشیده کردن. به پنهانی کاری را انجام دادن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (ازلسان العرب) (از اقرب الموارد). منه: خفی له خفوه

لغت نامه دهخدا

خفوه

(خِ وَ)

بطور پنهانی و قریب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (ازلسان العرب) (از اقرب الموارد). منه: یأکله خفوه

لغت نامه دهخدا

حفوه

(تَ)

حفی. برهنه پای رفتن. برهنه پا شدن. (دهار). پای برهنه شدن. (زوزنی).
، سوده پای گردیدن

لغت نامه دهخدا

حفوه

(حُ وَ)

برهنه پائی. پابرهنگی، سودگی پای آدمی و سپل شتر و سم ستور. حفیه

لغت نامه دهخدا

ثفوه

(ثُ وَ)

سکوره. کاسۀ سفالین. ج، ثفوات

لغت نامه دهخدا

افوه

(اَفْ وَهْ)

مرد فراخ دهن و برآمده دندان و درازدندان. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

غشوه

پرده پوشش

معنی غفوه - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما