جدول جو
جدول جو

معنی تفوه

تفوه((تَ فَ وُّ))
سخن گفتن، لب به سخن باز کردن
تصویری از تفوه
تصویر تفوه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تفوه

تفوه

تفوه
سخن گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به دهانۀ جایی درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : فلما تفوه البقیع، یرید لما دخل فمه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تفوه

تفوه
تفه تفهاً و تفوهاً و تفاهه (از باب نصر و سمع). اندک و حقیر گشتن و لاغر شدن و کهنه گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تفه تفوهاً (از باب سمع). احمق گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

تفوه

تفوه
دهان گشودن
متضاد: لب فروبستن، به زبان آوردن، به سخن آمدن، سخن گفتن، لب به سخن گشودن
متضاد: سکوت کردن، خاموش ماندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد