جدول جو
جدول جو

معنی غصن - جستجوی لغت در جدول جو

غصن
ستاک نو شاخه شاخه بری، گرفتن چیزی را، نیاز بندی باز داشتن کسی را از بر آوردن نیازش، پر دانگی خوشه شاخه درخت شاخ، جمع اغصان غصون
فرهنگ لغت هوشیار
غصن
((غُ))
شاخه درخت
تصویری از غصن
تصویر غصن
فرهنگ فارسی معین
غصن
شاخۀ درخت، شاخه
تصویری از غصن
تصویر غصن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اغصن
تصویر اغصن
گاو دم سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه
تصویر غصه
غم، اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره
پنچه گرگ از گیاهان به پایان رساندن، رسا کردن، دشنام دادن، داغ کردن: ستور پنجه گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصن
تصویر حصن
جان پناه، حصار، پناهگاه، دژ، قلعه، جای، استوار، برج پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصب
تصویر غصب
چیزی را به ستم از کسی گرفتن، مال کسی را به زور و ستم و خلاف میل و رضای او تصرف کردن، آنچه به ستم و قهر گرفته شود، مغصوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرن
تصویر غرن
صدای گریه و ناله، گریه و نوحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه
تصویر غصه
حزن، اندوه، آنچه در گلوگیر گیر کند
غصه خوردن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن
غصه داشتن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن
غصه دادن: کسی را اندوهگین ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصن
تصویر حصن
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، قلاط، دژ، دیز، کلات، رخّ، ملاذ، اورا، پشلنگ، دیزه، دز، ابناخون، پناهگاه، جای محکم
بلند و استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غین
تصویر غین
نام واج «غ»
حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن
ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غیم، سحاب، غمام، میغ، غمامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غان
تصویر غان
توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوش، غوشه، سندر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غبن
تصویر غبن
خدعه کردن و چیره شدن در معامله، فریب دادن کسی در خرید و فروش، زیان در خرید و فروش، ضرر و زیان
غبن فاحش: در علم حقوق زیان آشکار و بسیار در خریدن چیزی
غبن کشیدن: متضرر شدن
فرهنگ فارسی عمید
درختی است از تیره پیاله داران و از دسته غانها که درختی است بزرگ و دارای برگهایی است با دمبرگ دراز و دندانه دار و نوک تیز. این درخت در قسمتهای شمالی نیمکره زمین (قسمتهای شمالی روسیه و نروژ) تشکیل جنگلهایی داده است. از پوست آن در برخی نقاط به نام قطران غان می گیرند. برای تهیه قطران پوست درخت را از ساقه جدا و بر روی هم انباشته کنند و پس از چند ماه به طریقه خشک تقطیر نمایند. قطران حاصل از این درخت به مصرف چرمسازی و دارویی می رسد و در بیماری های جلدی نیز به کار می رود. پوست درخت غان نقره رنگ است و دارای ماده ای قابل تبلور به نام بتولین می باشد، براثر ایجاد شکاف در تنه درخت غان شیره ای با طعم شیرین خارج می شود که پس از خمیر نوعی مشروب الکلی از آن به دست می آورند. برای پوست این درخت اثر تصفیه کننده خون و تقویت دهنده دستگاه هضم و تب بر نیز ذکر شده است. این درخت و گونه های مختلفش در جنگلهای شمالی ایران نیز میروید شجره التامول توس قان غوش سندر سندر آغاجی غوش آغاجی غین قین غوشه شجره البتولا
فرهنگ لغت هوشیار
انفت زیان بردن در سودا، زیان، دریغ زیان آوردن بر کسی در بیع و شراء، فریفتن، زیان یافتن در خرید و فروش. یا خیار غبن. آنست که فروشنده خریدار را فریب دهد یا بر عکس و یا دلال آن را بفریبد، زیان ضرر، افسوس دریغ حیف. یا غبن اندک. غبن یسیر. یا غبن فاحش. خسارت صریح و بسیار در خرید جنس به قیمتی که دو شخص ماهر و مطلع از معاملات خسارت زیاده از حد عادت را در آن تایید کنند معامله ای که به تقویم نرسیده باشد غبن الفاحش. یا غبن یسیر. آنچه را فقط یک مقوم آن را تقویم کند غبن الیسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه
تصویر غصه
اندوه گلوگیر، حزن، غم و اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصون
تصویر غصون
جمع غصن، ستاک ها، چین ها و شکن ها جمع غصن شاخه ها شاخها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصص
تصویر غصص
جمع غصه، انداک ها اندوه ها گلوگیری با خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصب
تصویر غصب
بستم گرفتن، گرفتن چیزی به ستم و زور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشن
تصویر غشن
زدن با چوبدستی یا با شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدن
تصویر غدن
دسترس، نیکی، نرمی، سستی سست دینی، فرو هشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرن
تصویر غرن
سست و ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
نورد جامه، آژنگ پوست، شکن زره فرو خوابانیدن چشم را: غض بصر، فرو داشتن آواز: غض صوت، تازه طری، تازه روی خندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنص
تصویر غنص
تنگی تنگی سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلن
تصویر غلن
شور جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
پوست پیرایی، خواباندن غوله تا برسد، پوشاندن کسی تا خوی کند غوله میوه خام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غین
تصویر غین
ابر، تشنگی، تیرگی ریم، زرد آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصن
تصویر حصن
((حِ))
دژ، قلعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غبن
تصویر غبن
((غَ بْ))
زیان وارد کردن برکسی در معامله، فریفتن، زیان دیدن در خرید و فروش، ضرر، زیان، افسوس، دریغ
فرهنگ فارسی معین
درختی است از تیره پیاله داران و از دسته غان ها که دارای برگ هایی با دمبرگ دراز و دندانه دار و نوک تیز می باشد. از پوست آن در برخی نقاط مخصوصاً در روسیه نوعی قطران بنام قطران غان می گیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غضن
تصویر غضن
((غَ ضْ))
باز داشتن، چین و شکن زره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غصه
تصویر غصه
((غُ صِّ))
آن چه در گلو گیر کند و فرو نرود، اندوه گلوگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غصون
تصویر غصون
((غُ))
جمع غصن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غصب
تصویر غصب
((غَ صْ))
چیزی را به زور گرفتن، هر آن چه که به زور گرفته شود
فرهنگ فارسی معین