غصن کسی از حاجت وی، بازداشتن اورا و بند نمودن از نیاز. (منتهی الارب) (آنندراج). منحرف کردن و بازداشتن کسی را از حاجت وی. و ماغصنک عنی، ای ماشغلک. (اقرب الموارد) ، شاخ (شاخه) را به سوی خود کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، غصن شاخه، بریدن آن را، یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). بریدن و برگرفتن شاخه. (از اقرب الموارد). شاخ بریدن. (تاج المصادر بیهقی) ، غصن چیزی، گرفتن آن را. (منتهی الارب) (آنندرج). برگرفتن چیزی را یا بریدن آن را. (از اقرب الموارد)
غصن کسی از حاجت وی، بازداشتن اورا و بند نمودن از نیاز. (منتهی الارب) (آنندراج). منحرف کردن و بازداشتن کسی را از حاجت وی. و ماغصنک عنی، ای ماشغلک. (اقرب الموارد) ، شاخ (شاخه) را به سوی خود کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، غصن شاخه، بریدن آن را، یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). بریدن و برگرفتن شاخه. (از اقرب الموارد). شاخ بریدن. (تاج المصادر بیهقی) ، غصن چیزی، گرفتن آن را. (منتهی الارب) (آنندرج). برگرفتن چیزی را یا بریدن آن را. (از اقرب الموارد)
دکتر سلیم غصن، طبیب مصری بود. او راست: ’التمریض المنزلی’ که در آغاز آن بعض مبادی تشریحی و فیزیولوژیکی را آورده است. این کتاب در مطبعۀ ادبیۀ بیروت به سال 1910م. چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1418)
دکتر سلیم غصن، طبیب مصری بود. او راست: ’التمریض المنزلی’ که در آغاز آن بعض مبادی تشریحی و فیزیولوژیکی را آورده است. این کتاب در مطبعۀ ادبیۀ بیروت به سال 1910م. چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1418)
شاخ درخت که بر شاخ دیگر برآید، یا عام است. (منتهی الارب). شاخه. شاخ درخت. (غیاث اللغات) (دهار). شاخه هایی که از ساق درخت برآیند نازک باشند یا درشت. ج، غصون، اغصان، غصنه. (از اقرب الموارد). شاخ از شجر و گیاه ساق دار: شاخش جلال و رفعت بر داده طوبی آسا طوبی به غصن طوبی گر زین صفت دهد بر. خاقانی. ، جوی. جویبار. کانال کوچک، اغصان، اشعاری هستند که موشحات و زجلها را تشکیل میدهند (موشحه و زجل هرکدام نوعی شعر هستند). (دزی ج 2 ص 215)
شاخ درخت که بر شاخ دیگر برآید، یا عام است. (منتهی الارب). شاخه. شاخ درخت. (غیاث اللغات) (دهار). شاخه هایی که از ساق درخت برآیند نازک باشند یا درشت. ج، غُصون، اَغصان، غِصَنَه. (از اقرب الموارد). شاخ از شجر و گیاه ساق دار: شاخش جلال و رفعت بر داده طوبی آسا طوبی به غصن طوبی گر زین صفت دهد بر. خاقانی. ، جوی. جویبار. کانال کوچک، اغصان، اشعاری هستند که موشحات و زجلها را تشکیل میدهند (موشحه و زجل هرکدام نوعی شعر هستند). (دزی ج 2 ص 215)
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، قلاط، دژ، دیز، کلات، رخّ، ملاذ، اورا، پشلنگ، دیزه، دز، ابناخون، پناهگاه، جای محکم بلند و استوار
قَلعِه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، قِلاط، دِژ، دیز، کَلات، رُخّ، مَلاذ، اَورا، پِشلَنگ، دیزِه، دِز، اَبناخون، پناهگاه، جای محکم بلند و استوار
نام واج «غ» حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غیم، سحاب، غمام، میغ، غمامه
نام واج «غ» حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن اَبر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غَیم، سَحاب، غَمام، میغ، غَمامِه
توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوش، غوشه، سندر
توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوش، غوشِه، سَندِر
خدعه کردن و چیره شدن در معامله، فریب دادن کسی در خرید و فروش، زیان در خرید و فروش، ضرر و زیان غبن فاحش: در علم حقوق زیان آشکار و بسیار در خریدن چیزی غبن کشیدن: متضرر شدن
خدعه کردن و چیره شدن در معامله، فریب دادن کسی در خرید و فروش، زیان در خرید و فروش، ضرر و زیان غبن فاحش: در علم حقوق زیان آشکار و بسیار در خریدن چیزی غبن کشیدن: متضرر شدن
حزن، اندوه، آنچه در گلوگیر گیر کند غصه خوردن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن غصه داشتن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن غصه دادن: کسی را اندوهگین ساختن
حزن، اندوه، آنچه در گلوگیر گیر کند غُصه خوردن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن غُصه داشتن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن غُصه دادن: کسی را اندوهگین ساختن
انفت زیان بردن در سودا، زیان، دریغ زیان آوردن بر کسی در بیع و شراء، فریفتن، زیان یافتن در خرید و فروش. یا خیار غبن. آنست که فروشنده خریدار را فریب دهد یا بر عکس و یا دلال آن را بفریبد، زیان ضرر، افسوس دریغ حیف. یا غبن اندک. غبن یسیر. یا غبن فاحش. خسارت صریح و بسیار در خرید جنس به قیمتی که دو شخص ماهر و مطلع از معاملات خسارت زیاده از حد عادت را در آن تایید کنند معامله ای که به تقویم نرسیده باشد غبن الفاحش. یا غبن یسیر. آنچه را فقط یک مقوم آن را تقویم کند غبن الیسیر
انفت زیان بردن در سودا، زیان، دریغ زیان آوردن بر کسی در بیع و شراء، فریفتن، زیان یافتن در خرید و فروش. یا خیار غبن. آنست که فروشنده خریدار را فریب دهد یا بر عکس و یا دلال آن را بفریبد، زیان ضرر، افسوس دریغ حیف. یا غبن اندک. غبن یسیر. یا غبن فاحش. خسارت صریح و بسیار در خرید جنس به قیمتی که دو شخص ماهر و مطلع از معاملات خسارت زیاده از حد عادت را در آن تایید کنند معامله ای که به تقویم نرسیده باشد غبن الفاحش. یا غبن یسیر. آنچه را فقط یک مقوم آن را تقویم کند غبن الیسیر
درختی است از تیره پیاله داران و از دسته غانها که درختی است بزرگ و دارای برگهایی است با دمبرگ دراز و دندانه دار و نوک تیز. این درخت در قسمتهای شمالی نیمکره زمین (قسمتهای شمالی روسیه و نروژ) تشکیل جنگلهایی داده است. از پوست آن در برخی نقاط به نام قطران غان می گیرند. برای تهیه قطران پوست درخت را از ساقه جدا و بر روی هم انباشته کنند و پس از چند ماه به طریقه خشک تقطیر نمایند. قطران حاصل از این درخت به مصرف چرمسازی و دارویی می رسد و در بیماری های جلدی نیز به کار می رود. پوست درخت غان نقره رنگ است و دارای ماده ای قابل تبلور به نام بتولین می باشد، براثر ایجاد شکاف در تنه درخت غان شیره ای با طعم شیرین خارج می شود که پس از خمیر نوعی مشروب الکلی از آن به دست می آورند. برای پوست این درخت اثر تصفیه کننده خون و تقویت دهنده دستگاه هضم و تب بر نیز ذکر شده است. این درخت و گونه های مختلفش در جنگلهای شمالی ایران نیز میروید شجره التامول توس قان غوش سندر سندر آغاجی غوش آغاجی غین قین غوشه شجره البتولا
درختی است از تیره پیاله داران و از دسته غانها که درختی است بزرگ و دارای برگهایی است با دمبرگ دراز و دندانه دار و نوک تیز. این درخت در قسمتهای شمالی نیمکره زمین (قسمتهای شمالی روسیه و نروژ) تشکیل جنگلهایی داده است. از پوست آن در برخی نقاط به نام قطران غان می گیرند. برای تهیه قطران پوست درخت را از ساقه جدا و بر روی هم انباشته کنند و پس از چند ماه به طریقه خشک تقطیر نمایند. قطران حاصل از این درخت به مصرف چرمسازی و دارویی می رسد و در بیماری های جلدی نیز به کار می رود. پوست درخت غان نقره رنگ است و دارای ماده ای قابل تبلور به نام بتولین می باشد، براثر ایجاد شکاف در تنه درخت غان شیره ای با طعم شیرین خارج می شود که پس از خمیر نوعی مشروب الکلی از آن به دست می آورند. برای پوست این درخت اثر تصفیه کننده خون و تقویت دهنده دستگاه هضم و تب بر نیز ذکر شده است. این درخت و گونه های مختلفش در جنگلهای شمالی ایران نیز میروید شجره التامول توس قان غوش سندر سندر آغاجی غوش آغاجی غین قین غوشه شجره البتولا