- غسلخانه (غُ نَ / نِ)
حمام. (از غیاث اللغات) (آنندراج). گرمابه. صاحب آنندراج گوید: شیرشاه در عهد سلطنت خود در قلعۀ حضرت دهلی مکانی مقرر کرده بعد فراغ از غسل در آن مینشست و گیسوان خود را در آنجا خشک میکرد، چون نوبت به جلال الدین اکبر پادشاه رسید، آن را دیوان خاص نام گذاشت، و به قولی در ایام سابق در عهد سلاطین دیگر، امرا درمجلس مینشستند. چون نوبت به اکبر پادشاه رسید، او را این وضع خوش نیامد، و چون مطلق برطرف کردن را مناسب ندانست، خانه ای ساخت برای غسل، که در آنجا غسل میکرد، و چیزی فرش نمیکرد. چون امرا در آنجا می آمدند ناچار استاده مطالب به عرض میرساندند. از آن باز، رسم استاده ماندن به جا ماند، و آن مکان را غسلخانه میگفتند، هرچند رسم غسل نیز برطرف شد، و گمان این است که عام و خاص عبارت است از دیوان عام که آنجا همه خاص و عام را بار است، و دیوان خاص همان است که سابقاً آن را غسلخانه میگفتند، و عام و خاص را عالمگیر پادشاه به دیوان عام ملقب کرده است. (از آنندراج). مطهره. غسلخانه. (منتهی الارب) ، مبال. مبرز
