جدول جو
جدول جو

معنی غدرا - جستجوی لغت در جدول جو

غدرا
تاریکی، شب تاریک
تصویری از غدرا
تصویر غدرا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غدران
تصویر غدران
پیمان شکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدراء
تصویر غدراء
تاریکی شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدرا
تصویر صدرا
(پسرانه)
بالا برنده، ارج دهنده، مرکب از صدر (عربی به معنای بالا) + الف فاعلی (فارسی)، نام حکیم محمدبن ابراهیم بن یحیی شیرازی معروف به ملاصدرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غبرا
تصویر غبرا
غبارآلود، در علم نجوم زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدار
تصویر غدار
بسیار غدر کننده، بی وفا، خائن، حیله گر، فریب کار
فرهنگ فارسی عمید
مونث اغبر. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث استعمال شود قس حضرا حمرا علیا: باد سر خضرا ز شادی نیکخواهان ترا تا ز غم روی بداندیشان تو غبرا شود. (قطران. دیوان 73) به قیاس بایستی که اخضر و اغبر گفته شود نه خضرا و غبرا
فرهنگ لغت هوشیار
پیکان پهن بزرگ و شکاری و آن را به شکل بیل سازند، حربه ای شبیه شمشیر که پهن و سنگین است، پیکان نیزه، دبه برنجین
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان شکن، فریبکار ماندن، گذاشتن بی وفا پیمان شکن، مکار محیل: فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدره
تصویر غدره
((غَ رِ))
مأخوذ از «کتاره» هندی، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست، پیکان پهن، پیکان نیزه، غداره، غدرک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غدرک
تصویر غدرک
((غَ رَ))
جامه روز جنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غدرک
تصویر غدرک
مأخوذ از «کتاره» هندی، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست، پیکان پهن، پیکان نیزه، غداره، غدرک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غدار
تصویر غدار
((غَ دّ))
بی وفا، در فارسی به معنی مکار، حیله گر، پیمان شکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غبرا
تصویر غبرا
((غَ))
مؤنث اغبر، گرد آلود، خاکی رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درا
تصویر درا
دری درخشنده ها (مانند در) دراز. طولانی طویل کشیده مقابل کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درا
تصویر درا
زنگ بزرگ که بر گردن چهارپایان ببندند، جرس، برای مثال درآینده هر سو درای شتر / ز بانگ تهی مغز را کرده پر (نظامی۵ - ۸۰۴)، پتک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرا
تصویر غرا
فصیح، بلیغ و شیوا مثلاً قصیدۀ غرا، ابیات غرا، روشن، درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدر
تصویر غدر
خیانت کردن، بی وفایی کردن، نقض عهد، بی وفایی، خیانت
مکر، حیله، فریب، دویل، قلّاشی، کلک، تزویر، ریو، کید، ترفند، خدعه، چاره، دلام، نارو، دستان، دغلی، نیرنگ، حقّه، روغان، شکیل، گول، گربه شانی، ترب، خاتوله، شید، تنبل، اشکیل، احتیال، ستاوه
غدر اندیشیدن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن، غدر کردن
غدر داشتن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن، غدر کردن
غدر کردن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن
فرهنگ فارسی عمید
سریشم ماهی، گاو ساله گوساله، نوزاده، لاغر، چسب، چسپانیدن، شگفت داشتن، آزمند گردیدن مونث اغر سفید و روشن، درخشان، عبارت فصیح و استوار و منسجم. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث این کلمه رااستعمال کنند: امروز صاحب خاطران نامم نهند از ساحران هست آبرو شاعران زین شعر غرا ریخته (خاقانی. 393 فروزانفر معارف بها ولد 1338 ص 198)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدر
تصویر غدر
بیوفائی، نقص عهد و خیانت، پیمان شکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدا
تصویر غدا
بامداد، غداء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درا
تصویر درا
((دَ))
زنگ بزرگ، جرس، پتک آهنگران، درای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرا
تصویر غرا
((غَ رّ))
سفید و روشن و درخشان از هر چیزی، فصیح، بلیغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غدر
تصویر غدر
((غَ دْ))
بی وفایی کردن، خیانت ورزیدن، بی وفایی، خیانت، مکر، حیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غدا
تصویر غدا
((غَ))
بامداد، مقابل عشاء
فرهنگ فارسی معین