معنی غدر
- غدرغَدر
- خیانت کردن، بی وفایی کردن، نقض عهد، بی وفایی، خیانت
مکر، حیله، فریب، دویل، قلّاشی، کلک، تزویر، ریو، کید، ترفند، خدعه، چاره، دلام، نارو، دستان، دغلی، نیرنگ، حقّه، روغان، شکیل، گول، گربه شانی، ترب، خاتوله، شید، تنبل، اشکیل، احتیال، ستاوه
غدر اندیشیدن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن، غدر کردن
غدر داشتن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن، غدر کردن
غدر کردن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردنخیانت کردن، بی وفایی کردن، نقض عهد، بی وفایی، خیانت
مَکر، حیلِه، فَریب، دُویل، قَلّاشی، کَلَک، تَزویر، ریوْ، کَید، تَرفَند، خُدعِه، چارِه، دِلام، نارُو، دَستان، دَغَلی، نِیرَنگ، حُقِّه، رَوَغان، شِکیل، گول، گُربِه شانِی، تَرب، خاتولِه، شَید، تُنبُل، اِشکیل، اِحتیال، سَتاوِه
غدر اندیشیدن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن، غدر کردن
غدر داشتن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن، غدر کردن
غدر کردن: بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن، فریب دادن، حیله کردن
فرهنگ فارسی عمید