جدول جو
جدول جو

معنی غالین - جستجوی لغت در جدول جو

غالین
املائی است از قالی و قالین که از گستردنی هاست: جائی که حمیدخان نشسته بود غالینهای رنگارنگ و بساطهای ملون انداخته بودند، (تاریخ شاهی ص 7)، و رجوع به غالی و قالی و قالین شود
لغت نامه دهخدا
غالین
غالی قالین قالی بنگرید به قالی قالی: جایی که حمید خان نشسته بود غالیهای رنگارنگ و بساطهای ملون انداخته بودند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالین
تصویر بالین
(دخترانه)
کمکی دیوار و ستون، چوبی که پشت در نهند، کلون (نگارش کردی: بان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غالیدن
تصویر غالیدن
غلتیدن، برای مثال روز و شب در نعمتش غالیدن است / پس ز کفران هر نفس نالیدن است (مولوی - لغت نامه - غالیدن)، از یک پهلو به پهلوی دیگر گردانیدن، غلتانیدن، برای مثال آهو مر جفت را بغالد بر خوید / عاشق معشوق را به باغ بغالید (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۶)، مالیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نالین
تصویر نالین
از جنس نی، نیی، نیین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غولین
تصویر غولین
کوزۀ دودسته، سبوی دهان گشاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غسلین
تصویر غسلین
آبی که در آن چرک و جراحت شسته شود، آنچه از بدن دوزخیان روان شود مانند خونابه و زرداب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالین
تصویر بالین
بستر، بالش، آنچه در موقع خواب بر آن تکیه دهند، آن قسمت از بستر یا تختخواب که طرف سر و سینه واقع می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالیه
تصویر غالیه
مؤنث واژۀ غالی، گران قیمت، گران بها
ماده ای بسیار خوشبو، مرکب از مشک، عنبر، بان و حصی لبان (حسن لبه) که زنان برای معطر کردن زلف به کار می بردند و برای تقویت دماغ، قلب، تسکین صداع و لقوه نیز مفید بوده
کنایه از گیسوی سیاه و خوش بو، غلات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالیون
تصویر غالیون
شیرپنیر، گیاهی خودرو با ساقۀ راست، برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد، علف شیر، علف پنیر
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
ژان - لامبر (1767- 1820 میلادی). وی یکی از مردان سیاسی و انقلابی فرانسه بود و در پاریس متولد شد و در همان جا درگذشت. پدرش صاحب مهمانخانه و خود عضو تجارتخانه بود، روزنامۀ ’لامی د سیتواین’ را منتشر ساخت ولی موفقیتی بدست نیاورد. پس از ’دهم اوت’ منشی محکمۀ کمون پاریس شد و در مقابل کنوانسیون از اعضاء کمون دفاع کرد و سپس عضو مجلس کنوانسیون شد و نتوانست از مخالفت با کشتار سپتامبر خودداری کندو در مخالفت با ’ژیروندن ها’ انتقام جویی خود را آشکار ساخت و علیه روبسپیر رأی داد. در دسامبر 1794 میلادی با خانم ’فونتنای’ ازدواج کرد. بانوی مذکور همان کسی است که بعدها پس از مرگ روبسپیر به ’نوتردام دو ترمیدور’ ملقب شد و در دورانی که تالین در مصر بود، خانم مذکور افتضاحاتی برپاساخت از آن جمله صاحب سه اولاد شد که یکی از آنها دکتر ’کابارو’ متوفی بسال 1870 میلادی است و چون تالین به پاریس برگشت، او را طلاق داد. آنگاه بنا بخواهش خود کنسول ’الیکانت’ اسپانیا شد و پس از چند سال بپاریس بازگشت و در همان جا درگذشت. رجوع بمادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ترگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه، در17500 گزی شمال سلوانا در مسیر راه ارابه رو موانا قرار دارد، در دره واقع و هوای آن معتدل است و 109 تن سکنه دارد، آب آن از روضه چای و محصول آن غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد و در تابستانها می توان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
پایتخت استونی بر کنار خلیج فنلاند، دارای 145000 تن سکنه و صادرات آن چوب است، روسها این شهر را ’روال’ میگویند
لغت نامه دهخدا
پرو قنصول اخائیه که برادرش سنکای فیلسوف وی را توصیف میکند (و میگوید) وی شخصی حلیم و ساده دل بود، و قوم یهود پولس را در حضور همین غالیون آورده ادعا کردند که کفر میگوید، بنابراین غالیون از این ادعا صرف نظر نمود و اعتنائی نکرد زیرا این مطلب از جملۀ مطالبی نبود که در محکمۀ رومانیان بدان توجه و اعتنائی توان کرد، (کتاب اعمال رسولان 18: 12-16) و خود غالیون و برادرش سنکا از جملۀ اشخاصی بودند که نرون ظلم پیشه امر به قتل ایشان کرد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 24هزارگزی جنوب خاور اردکان، کنار شوسۀ شیراز به اردکان، جلگه است و سردسیر و مالاریائی و دارای 730 تن سکنه، آب آن از رود خانه شش پیر است و محصول آنجا غلات وحبوبات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، نام محلی کنار راه شیراز به اردکان میان سنگر و ده پاگا در 72هزارگزی شیراز
لغت نامه دهخدا
(غَزْ زا)
جمع واژۀ غزّال در حالت نصب و جر. رجوع به غزّال شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
فرقه ای از مذهب شیعه و آنان نه صنف بوده اند: کاملیه، سبائیه، منصوریه، غرابیه، طباریه، بزیغیّه، یعفوریه، غمامیه، اسماعیلیه یا باطنیه. (مفاتیح خوارزمی). و صاحب بیان الادیان آنان را فرقۀ ثالثۀ شیعه میخواند و گوید نه فرقه اند: کاملیه، سبائیه، منصوریه، غرابیه، بزیغیه، یعقوبیه، اسماعیلیه، ازدریه. و مسعودی آرد: غالیه یا غلاه اسم عام جهت فرقی که در حق حضرت رسول یا ائمه بخصوص حضرت علی بن ابیطالب غلو کرده و به ایشان مقام الوهیت داده اند و از ایشان بعضی محمدیه بوده اند یعنی محمد بن عبداﷲ را خدا میشمردند و بعضی علویه طرفدار الوهیت علی بن ابی طالب. (مروج الذهب ج 2 ص 144، از خاندان نوبختی ص 26). و ناصرخسرو در کتاب وجه دین (چ برلن ص 294) نوشته: ’خبر است از رسول علیه السلام که گفت: الغلاه نصاری هذه الامه و النواصب یهودها، و الخوارج مجوسها، گفت. غالیان ترسایان امتند و ناصبیان جهودان امتند و خارجیان مغان امتند’. (مزدیسنا تألیف معین ص 288) و در حاشیۀ آن چنین آمده است: غالیه بازپس ترین قومی از شیعه اند. این گروهند که کافر محض باشند و ایشان از آن گروهند که یکی از ایشان نزد علی آمد و گفت: یا علی الاعلی السلام علیک - علی کرم اﷲ وجهه گفت: یهلک اثنان: محب مفرط و مبغض مفتری، و ایشان نه (ظ. هشت) فرقه اند: الکاملیه: اصحاب ابی الکامل. 2-السبائیه: اصحاب عبداﷲ بن سبا. المنصوریه: اصحاب ابومنصور عجلی. 4- الغرابیه: ایشان گویند علی بن ابیطالب به زاغ ماند. 5- البزیغیه: اصحاب بزیغبن یونس. 6- الیعقوبیه: اصحاب محمد بن یعقوب. ایشان گویند علی هرگاه در میان ابر بدنیا آید. 7- الاسماعیلیه: ایشان اصحاب اسماعیل بن علی اند. 8- الازدریه: ایشان گویند این علی که پدر حسن و حسین است علی نیست، او مردی است که او را علی الازدری خوانند و آن علی که امام است او را فرزند نباشد که صانع است. (بیان الادیان ص 35). واصل بن عطا فرق غالیه را به غلیه (آدم کشی و به اصطلاح امروز تروریسم) وصف میکند و در پاسخ این شعر بشار برد:
و ما شرّ الثلاثه ام ّ عمرو
بصاحبک الذی لا تصبحینا.
گوید: ’اما لهذا الملحد المشنف المکتنی بابی معاذ، من یقتله ؟ اما واﷲ لولا ان الغیله من سجایا الغالیه لبعثت الیه من یبعج بطنه علی مضجعه و یقتله فی جوف منزله و فی یوم حفله. (البیان والتبیین چ حسن السندوبی ص 30 ج 1). و از شاعران معروفی که در زمرۀ غالیه بشمار میرفته اند کمیت بن الاسدی است. (رجوع به البیان والتبیین چ حسن السندوبی ص 54 1 شود). و از زنان ناسک و زاهدی که هم جاحظآنها را در شمار غالیه آورده و از اهل بیان بوده اند، میتوان لیلی الناعطیه و الصدوف و هند را نام برد. رجوع به البیان والتبیین ایضاً ج 1 ص 283 شود و از شاعرانی که غالیه را وصف کرده اند معدان الاعمی است که در قصیدۀ طویل خود غالیه و رافضه و تمیمیه و زیدیه را وصف کرده است و از جملۀ قصیدۀ مزبور این دو شعراست:
والذی طفف الحدار من الذع-
- ر و قد بات قاسم الانفال.
فغدا خامعاً بوجه هشیم
و بساق کعود طلح بال .
(البیان و التبیین ایضاً ج 3 ص 53). در عیون الاخبار ج 2 ص 146 ببعد آمده: و اعشی همدان در قصیده ای که در آن میگوید رافضه مردم را میکشند گوید:
و کلهم شرٌ علی ان ّ رأسهم
حمیده والمیلاء حاضنه الکسف.
و منظور از کسف ابومنصور (عجلی یکی از مدعیان امامت است) و علت نامیدن وی بدین نام این است که او به اصحاب خود گفت در بارۀ من این آیه نازل شده است: ’و ان یرواکسفاً من السماء ساقطاً’ و او معتقد بقتل و خفه کردن مردم بود و در حاشیۀ آن آمده: حمیده از اصحاب لیلی الناعطیه بود که در غالیه (فرقۀ چهارم مذهب شیعه) ریاست داشت و غالیه کسانی بودند که در حق ائمۀ خویش غلو کردند بحدی که آنان را از مخلوق بودن خارج ساختند و در بارۀ ایشان حکم به احکام الهی کردند. رجوع به ملل و نحل شهرستانی ص 132 چ لایپزیک و کتاب الحیوان (جاحظ) ج 6 ص 130 و مفاتیح العلوم خوارزمی چ اروپا ص 30 شود. و مرحوم اقبال آرد: غلاه یا غالیه یعنی کسانی که در حق حضرت علی بن ابی طالب و فرزندان او راه غلو رفته و به الوهیت ایشان قائل شده اند. این جماعت در حقیقت جزء شیعه محسوب نمیشوند، یا خود را به این طایفه بسته و یا معاندین شیعه، ایشان را درعداد فرقۀ مزبور آورده اند. (خاندان نوبختی ص 50) وغلات را در نواحی گوناگون به اسامی مختلف میخوانده اند چنانکه کلمه مزدکیه از القابی است که مخالفین به بعضی از فرق غلاه میداده اند مخصوصاً در ری و در آذربایجان غلاه را قولیه مینامیده اند و اینک مجملاً بشرح عقاید نه فرقۀ مزبور و دیگر اصناف غلاه میپردازیم:
1- ازدریه: از فرق غلاه و ایشان گویند این علی که پدر حسن و حسین است علی نیست او مردی است که او را علی الازدری خوانند و آن علی که امام است او را فرزند نباشد که صانع است. (بیان ص 185).
2- اسحاقیه: پیروان اسحاق بن زید بن حارث از اصحاب عبداﷲ بن معاویه بن عبداﷲ بن جعفر بن ابی طالب، از فرق غلاه که علی بن ابی طالب را در نبوت با حضرت رسول شریک میدانستند و طرفدار اباحت و اسقاط تکالیف بودند. این فرقه گویا شریکیه باشند که بعداً ذکر میشود. (ابن ابی الحدید ج 2 صص 309- 310، تلبیس ابلیس صص 23- 24) ورجوع به شریکیه شود.
3- اسحاقیه: از غلاه و از فروع فرقۀ علیائیه، اصحاب ابویعقوب اسحاق بن محمد بن ابان نخعی کوفی ملقب به احمر متوفی سال هجری قمری
4- اصحاب الکسا: (طرفداران) از فرق علیائیه و معتقد بحلول و غلو که میگفتند اصحاب کسا یعنی پنج تن آل عبا یک چیز بیش نیستند و روح بالسویه در ایشان حلول کرده و احدی را بر دیگری فضلی نیست. و از روی همین عقیده فاطمه را هم بدون هاء تأنیث فاطم نام میبردند. (شهرستانی ص 134) (خطط ج 4 ص 178).
5- امریه: از فرق غلاه که میگفتند علی در امر رسالت با حضرت رسول شریک است. (تلبیس ابلیس ص 23، خطط ج 4 ص 178).
6- اهل افراط، یا غلو: فرقی از شیعه که بعضی از ائمۀ خود را بخداوند تعالی مانند میکنند. (شهرستانی ص 65). و رجوع به غالیه شود.
7- بزیغیّه: از فرق غلاه و از فروع خطابیه، اصحاب بزیغبن موسی الحائک که بزیغ را رسول ابوالخطاب محمد می پنداشتند و امام جعفر صادق را خدا میدانستند ومیگفتند که آن حضرت در اختیار صورت فعلی به مردم تشبه کرده و معتقد بودند که در میان ایشان مردمانی وجود دارند که از جبرائیل و میکائیل و حضرت رسول افضلندو میگفتند که هیچ کس از ایشان نمی میرد. (مقالات اشعری ص 12، فرق صص 39-40، شهرستانی ص 137، ابن حزم ج 4 ص 186، خطط ج 4 ص 174، بیان ص 157، رجال ابوعلی ص 360).
8- بشیریه: از فرق غلاه و از فروع مفوضه و واقفه اصحاب محمد بن بشیر اسدی معتقد به زنده و غایب بودن امام موسی بن جعفر و نمردن و حبس نشدن آن حضرت. این فرقه محمد بن بشیر و بعد از او پسرش سمیع را امام میشمردند. (فرق ص 70، کشی صص 297-300).
9- بلالیه: از فرق غلاه، پیرو ابوطاهر محمد بن علی بن بلال از اصحاب امام یازدهم و از منکرین وکالت ابوجعفر عمری که خود را بجای ابوجعفر وکیل امام غایب میخوانده است. رجوع به کتاب الغیبه طوسی صص 260-261 و احتجاج ص 245 شود.
10- بیانیه: از فرق غلاه، پیروان بیان بن سمعان تمیمی نهدی که ادعای نبوت کرده و معتقد بتناسخ و رجعت بوده و او در ابتدا خود را جانشین ابوهاشم عبداﷲ بن محمد بن حنفیه میدانسته، بعد راه غلو رفته و امیرالمؤمنین علی را خدا شمرده است. بیان از معاصرین امام محمد باقر بوده و در سال 119 به قتل رسید. (مقالات اشعری صص 5-7، فرق ص 30، شهرستانی صص 113-114، الفرق ص 241، تبصره ص 419، خطط ج 4صص 175-176 و انساب ورق 98 الف، منهاج ج 1 ص 238 و تواریخ معتبر در وقایع سال 119).
11- تمیمیه: یا زراریه از فرق غلاه و مشبهه شیعه اصحاب زراره بن اعین که علم و قدرت حیات و سمع و بصر را برای خدای تعالی حادث میدانسته و در باب امامت نیز از واقفه بوده است. (مقالات اشعری ص 28 و 36، مفاتیح العلوم ص 20، کشی صص 88-107، کمال الدین ص 44، انساب ورق 273 ب، خطط ج 4 ص 169 و 174 تبصره ص 420).
12- جناحیه: از فرق غلاه اصحاب عبداﷲ بن معاویه بن عبداﷲ بن امام جعفر صادق که به لقب ذوالجناحین ملقب بوده. این فرقه معتقد بودند که علم در قلب عبداﷲمانند علف در صحرا می روید و بتناسخ نیز عقیده داشتند و عبداﷲ را خدا و رسول میدانستند و بفنای دنیا معتقد بودند و اکل میته و شرب شراب و بعضی محرمات دیگر را حلال میشمردند و میگفتند که روح خداوند در صلب انبیا وارد گردید تا به عبداﷲ رسیده و عبداﷲ زنده و همان مهدی قائم منتظر است. (مقالات اشعری ص 6، انساب ورق 136 الف، تلبیس ابلیس ص 103، خطط ج 4 ص 176، شهرستانی ص 113، الفرق ص 235 و 242).
13- حارثیه: از فرق کیسانیه و از غلاه اصحاب عبداﷲ بن حارث مداینی، معتقد به امامت ابوهاشم عبداﷲ بن محمد بن حنفیه و امامت عبداﷲ بن معاویه بن عبداﷲ بن جعفر بن ابی طالب بعد از ابوهاشم و ایشان میگفتند که هر کس امام را شناخت هر چه بخواهد میتواند بکند. (فرق ص 29). شهرستانی (ص 113). این فرقه را همان فرقۀ اسحاقیه منسوب به اسحاق بن زید بن حارث انصاری میداند و میگوید که حارثیه میگفتند که روح عبداﷲ بن معاویه در اسحاق حلول کرده است.
14- جلویه: از غلاه. (خطط ج 4 ص 177).
15- خطابیه: از فرق غلاه و از فروع اسماعیلیه، اصحاب ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اجدع کوفی که معتقد به نبوت ابوالخطاب بوده اند و میگفتند که ائمه پس از رسیدن به مقام پیغمبری برتبۀ الوهیت نیز میرسند و حضرت صادق را خدا میشمردند. ابوالخطاب معاصر منصور خلیفه بود و به دست عمال او به قتل رسید. (مقالات اشعری صص 10-11) (فرق ص 37 و38- 40 و 58- 60 و 64) (رجال کشی ص 187-199) (الفرق ص 236 و 242) (شهرستانی ص 136-137) (ابن حزم ج 4 صص 186-187) (منهاج ج 1 ص 239) (خطط ج 4 ص 174) (کتب تواریخ و رجال معتبر).
16- زمامیه: طایفه ای از غلاه شیعه که جبرئیل را مذمت میکردند در اینکه به جای آوردن وحی به حضرت علی بن ابی طالب آن را بر حضرت رسول نازل کرده. (تلبیس ابلیس ص 104).
17- ذمیه: فرقه ای از غلاه شیعه مدعی الوهیت علی بن ابی طالب. این فرقه حضرت رسول را دشنام میداده و ذم میکرده و میگفته اند که حضرت علی حضرت محمد بن عبداﷲ را از جانب خود مأمور کرده و آن حضرت مقام فرستندۀ خود را جهت خویش ادعا نموده است و علی بن ابیطالب را به این شکل راضی ساخته که شوهر دختر و مولای او باشد. (انساب ورق 240 الف) (الفرق ص 238) (خطط ج 4 ص 177).
18- رجعیه: از فرق غلاه شیعه که میگفتند علی بن ابیطالب برخواهد گشت و انتقام خود را از دشمنان خویش خواهد کشید. (تلبیس ابلیس ص 24 خطط ج 4 ص 178).
19- زراریه: رجوع به تمیمیه شود.
20- سبائیه: یا سبیه، اولین فرقه از فرق غلاه طرفداران عبداﷲ بن سبا که پیش از هر کس به اظهار طعن ابوبکر و عمر و عثمان پرداخته و معتقد به حیات جاوید و رجعت حضرت علی و الوهیت او بوده اند، امیر المؤمنین علی عبداﷲ بن سبا را بقتل رساند. فرقۀ نصیریه از بازماندگان سبائیه بوده اند. (کشی ص 71) (فرق ص 20) (مقالات اشعری ص 15) (تبصره ص 496) (کتاب الاوائل ابوهلال عسگری ص 192) (برگ الف، بیان ص 158) (منهاج ج 1 ص 239) (شرح نهج البلاغه ج 1 ص 425) (الفرق صص 223-226) (شهرستانی صص 132-133) (ابن حزم ج 4 ص 180 و 188) (خطط ج 4 ص 175) (سمعانی برگ 288 الف).
21- سلمانیه: از غلاه معتقد بالوهیت سلمان فارسی. (مقالات اشعری ص 419).
22- شاعیه: از فرق غلاه. (خطط ج 2 ص 170).
23- شریعیه: از غلاه حلولیه اصحاب ابومحمد حسن شریعی. (تبصره ص 419).
24- شریکیه: از غلاه شیعه که علی بن ابیطالب را شریک حضرت رسول میشمردند. (خطط ج 4 ص 177). و رجوع به امریه شود.
25- شلمغانیه: از غلاه حلولیه اصحاب ابوجعفر محمد بن علی بن ابی العزاقر شلمغانی. نام دیگر این فرقه عزاقریه است.
26- صائدیه: از غلاه اصحاب صائد نهدی از معاصرین حضرت صادق و این شخص و بیان نهدی از فرقۀ کربیه بوده و عقیده داشتند که محمد بن الحنفیه مهدی منتظر است. (فرق ص 25) (رجال کشی ص 195 و 197).
27- طیاریه یا طیاره: از فرق غلاه منسوب به جعفر طیار. (مفاتیح العلوم ص 22) (کشی ص 208).
28- علویه: عموم غلاتی که بحضرت علی بن ابی طالب مقام الوهیت میداده اند و یا رسالت را از آن آن حضرت می پنداشتند در مقابل محمدیه. (مروج الذهب ج 2 ص 144) (تلبیس ابلیس ص 23).
29- علیاویه یا علیائیه: از فرق غلاه اصحاب علیاء ابن ذراع دوسی یا اسدی که حضرت امیرالمؤمنین را خدا میدانستند و حضرت رسول را پیغمبری میشمردند که از جانب او به رسالت آمده و با غلاه دیگر مثل مخمسه و محمدیه در پاره ای از عقاید اشتراک داشتند و کسی که در انتشار این مقاله سعی بسیار داشت بشار شعیری از معاصرین حضرت صادق بود که خود را بندۀ علی بن ابیطالب و از جانب او رسولی میدانست که بر محمدیه مبعوث شده و با خطابیه یعنی اصحاب ابوالخطاب در چهار کس یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین توافق داشت و میگفت که معنی فاطمه و حسن و حسین تلبیس است و غرض حقیقی در این اسامی علی است چه او در امامت بر این سه شخص تقدم دارد. علیاویه در اباحت و تناسخ و تعطیل با مخمسه تفاوتی نداشتند ولی نبوت پیغمبر اسلام و رسالت سلمان فارسی را از جانب او چنانکه محمدیه می گفتند قبول نمی کردند بلکه محمد بن عبداﷲ را بندۀ علی بن ابیطالب میشمردند محمدیه میگفتند که چون بشار شعیری رسالت سلمان و ربوبیت حضرت رسول را منکر گردید بصورت مرغی که علیاء نام داشت مسخ شد و فرقۀ طرفدار او بهمین جهت علیائیه خوانده شدند. مخمسه و علیاویه و محمدیۀ خطابیه میگفتند که هر کس خود را به آل محمد منتسب دارد در این ادعا دروغگو و نسبت بخدا مفتری است مثل یهود و نصاری در این آیه: ’و قالت الیهود و النصاری نحن ابناء اﷲ و احبّاؤه قل فلم یعذّبکم بذنوبکم بل انتم بشرٌ ممن خلق’ (قرآن 18/5) .چه محمد بن عبداﷲ به عقیدۀ محمدیه و علی بن ابیطالب به عقیدۀ علیاویه پروردگارانی باشند که نه از کسی زاده اند و نه ایشان را فرزندی باشد. (رجال کشی ص 131، 132، 253، 298، 324) (خطط ج 4 ص 177) (ابن حزم ج 4 ص 186).
30- عمیریه: از غلاه و از فروع خطابیه، اصحاب عمیربن بیان عجلی که از حیث عقاید شبیه بفرقۀ بزیغیه بوده اند ولی به مرگ خود عقیده داشتند و مثل یعمریه امام جعفر صادق را خدا میدانستند. (مقالات اشعری صص 21-13) (شهرستانی ص 137) (الفرق ص 236) (خطط ج 4 ص 174).
31- عینیه: از فرق غلاه که علی بن ابیطالب را در الوهیت بر محمد مقدم میداشتند. رجوع به میمیمه شود.
32- غرابیه: از فرق غلاه و از فروع خطابیه که میگفتند حضرت علی به رسول اﷲ از غراب بغراب شبیه تر است و بهمین جهت جبرئیل بغلط پیش محمد رفته و فرمان رسالت را به او رسانده است. (مفاتیح العلوم ص 22) (تبصره ص 419) (تلبیس ابلیس ص 103) (الفرق ص 238) (مقالات اشعری ص 16، خطط ج 4 صص 176-177) (بیان ص 157، ابن حزم ج 4 ص 183).
33- غمامیه: از غلاه که میگفتند خدا در هر بهاری بشکل ابر (غمام) بزمین فرود می آید و دنیا را دور میزند. (مفاتیح العلوم ص 22) و گویا این فرقه از فروع سبائیه بوده اند، چه ایشان علی بن ابیطالب را خدا و در ابر مقیم میدانستند و میگفتند که رعد صورت و برق شلاق اوست و هر وقت بیاد علی می افتادند بر ابر صلوات میفرستادند. (انساب برگ 288 الف و ابن حزم ج 4 ص 180).
34- قرامطه: از فرق اسماعیلی و از غلاه اصحاب شخصی بنام قرمطویه یا کرمتویه قائل به امامت محمد بن اسماعیل بن امام جعفر صادق و معتقد به زنده بودن و منتظر قیام او. این فرقه میگفتند که نبوت حضرت رسول بعد از غدیر خم از آن حضرت سلب و نصیب حضرت علی بن ابیطالب گردیده. (فرق ص 61) (تلبیس ابلیس ص 110) (مقالات اشعری ص 26 و دخویه، یادداشتها در خصوص قرامطه و کتب ملل و نحل و تواریخ مشهور).
35- کسفیه: همان فرقۀ منصوریه از فرق غلات اصحاب ابومنصور عجلی از مردم کوفه که خود را وصی امام پنجم شیعه امام ابوجعفر محمد بن علی باقر میدانسته و ائمۀ قبل از خود را پیغمبر میشمرده و خود نیز ادعای نبوت کرده. اصحاب او میگفتند که منصور عجلی به آسمان صعود کرده و خدا دست بر سراو مالیده و به فارسی با او تکلم کرده، آنگاه به زمین آمده و عقیدۀ ایشان این بود که آنچه خدا میفرماید که: ’و ان یروا کسفاً من السماء ساقطاً یقولوا سحاب مرکوم’ (قرآن 44/52) مراد ابومنصور عجلی است و به همین جهت این فرقه را کسفیه می خوانده اند. (تبصره ص 419) (تلبیس ابلیس ص 103) (ابن حزم ج 4 ص 185) (مقالات اشعری ص 9) (فرق ص 34 و 35) (شهرستانی ص 135 و 136) (کشی ص 196) (انساب برگ 543 ب) (الفرق ص 224 و 235) (منهاج ج 1 ص 238) (بیان ص 158) (خطط ج 4 ص 176).
36- کودیه: از اسامی غلاهکه در اصفهان به این فرقه میدادند. (شهرستانی ص 132).
37- لاعنیه: از فرق غلاه که عثمان و طلحه و زبیر و معاویه و ابوموسی اشعری و عائشه رالعن میکردند. (خطط ج 4 ص 177) (تلبیس ابلیس ص 24).
38- محمدیه: نام جماعتی از غلاه که حضرت رسول را خدا میدانستند.
39- محمدیه: از غلاه شیعه منتظر رجعت محمد بن عبداﷲ بن حسن بن امام حسن. این فرقه میگفتند که امام محمد باقر جانشینی خود را به ابومنصور واگذاشته و این مقام بعد از ابومنصور به آل علی برمیگردد و انتظار رجعت محمد بن عبداﷲ بن حسن را به عنوان قائم میکشیدند و از فروع مغیریه بودند. (مقالات اشعری صص 24-25، انساب برگ 512 ب، الفرق صص 42-43 و 232).
40- مخطئه: فرقه ای از غلاهکه می گفتند سلمان فارسی و مقداد و عمار و ابوذر غفاری و عمر بن امیه صیمری از طرف خداوند مأمور ادارۀ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (کشی ص 253. رجال استرآبادی ص 225 از رجال ابن الغضایری).
41- معمریه: از فرق غلاه و از فروع خطابیه اصحاب معمر بن خیثم که خود را جانشین ابوالخطاب رئیس فرقۀ خطابیه میدانسته و مدعی مقام نبوت بوده. این فرقه نیز مثل جناحیه بتحلیل محرمات و تناسخ عقیده داشتند و معمر را مثل ابوالخطاب می پرستیدندو نماز را نیز ترک گفته بودند. (مقالات اشعری ص 11) (فرق صص 39-40) (خطط ج 4 ص 174) (شهرستانی ص 137).
42- مغیریه: از فرق غلاه اصحاب مغیره بن سعید عجلی که بعد از امام زین العابدین و امام محمد باقر مغیره را امام می پنداشتند و انتظار ظهور محمد بن عبداﷲ بن حسن بن امام حسن را بعنوان مهدی داشتند. مغیره در آخر کار ادعای نبوت کرد و خالد بن عبداﷲ قسری او را کشت. (مقالات اشعری صص 6- 7 و 23) (فرق ص 55) تلبیس ابلیس ص 92) (منهاج ج 1 ص 238) (الفرق صص 229-233) (شهرستانی ص 134 و ص 135) (خطط ج 4 ص 176) (و ابن ابی الحدید ج 2 ص 309) (انساب برگ 538 ب) (ابن حزم ج 4 ص 18) (کشی ص 145، 148، 196، 197 و تواریخ معتبر).
43- مفضلیه: از غلاه خطابیه اصحاب مفضل صیرفی معتقد به الوهیت امام جعفر صادق که چون امام از ابوالخطاب تبری جست ایشان نیز با خطابیه مخالف شدند. (مقالات اشعری ص 13) (الفرق ص 236) (شهرستانی ص 137) (خطط ج 4 ص 174 نوبختی ص 264).
44- منصوریه: رجوع به کسفیه شود.
45- موسائیه یا موسویه: طرفداران امامت امام موسی بن جعفر کاظم و منتظر رجعت آن حضرت که از فرق غلاه واقفه محسوب میشوند. (انساب برگ 544 ب) (الفرق ص 46).
46- میمیه: از فرق غلاه که امیرالمؤمنین و حضرت رسول هر دو را نبی میدانستند ولی محمد بن عبداﷲ را در الوهیت مقدم میشمردند در مقابل عینیه که این حق تقدم را به علی نسبت میدادند. (شهرستانی ص 134) (خطط ج 4 ص 177). رجوع به محمدیه شود).
47- نصیریه: از فروع فرقۀ سبائیه و اسحاقیه و نمیریه اصحاب شخصی بنام نصیر. (انساب برگ 562 ب) (ابن حزم ج 4 ص 188) (منهاج ج 1 ص 238) (ابن ابی الحدید ج 2 ص 309).
48- نمیریه: از غلاه اصحاب محمد بن نصیر نمیری.
49- یعقوبیه: از فرق غلاه شیعه اصحاب محمد بن یعقوب گویا همان فرقۀ غمامیه اند که میگفتند امیرالمؤمنین علی در میان ابر بدنیا می آید. (بیان ص 157).
50- یعمریه: همان معمریه. (مقالات اشعری ص 11) (خاندان نوبختی ص 267). و رجوع به همان کتاب ص 50، 58، 70، 72، 82، 103، 117، 118، 119و صص 134- 136، 140، 176، 246، 249، 250- 252- 254- 257- 263 غلاه شود
جند الغالیه، جندالغالیه چنانکه طبری نوشته بر لشکریان هزیمت یافتۀ محمد امین اطلاق شده است: از آن هزیمتیان پنج هزار مرد به بغداد شدند نزد محمد، محمد ایشان را بنواخت و درم نداشت که دادی و آن روز که ایشان را بار داد طشت غالیه پیش نهاد و هر کس را به ریش غالیه کرد و ایشان بیرون آمدند با غالیه نه درم و نه خلعت و نه صلت، مردمان بغداد بر ایشان بخندیدند و ایشان را به بغداد جندالغالیه نام کردند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی ص 513)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
سلیم بن میخائیل (1851-1917 میلادی) یکی از معلمان علم حساب دفترداری در شهر بیروت. وی از سال 1870 تا سال 1914 میلادی بدین شغل ادامه داده است. او در دمشق متولد شده سپس به قسطنطنیه سفر کرد تا معلومات خود را تکمیل کند و آنگاه برای دیدار خال (دائی) خود که معلم فرزندان تزار بوده به روسیه رهسپارشد و سپس به بیروت بازگشت و به تدریس حساب پرداخت. وی مردی نیکخو و خوش معاشرت بود و شاگردانش او را دوست میداشته اند و هم او را فرزندانی است که مقیم بیروت هستند و در زمرۀ بزرگان آن شهر بشمار می آیند او راست: البدرالمنیر فی اصول حساب الزنجیر، بیروت مطبعۀیوسف سلفون و مطبعه العمومیه الکاثولیکیه، والروضه الزهیه فی الاعمال المتجریه، بیروت مطبعه العمومیه الکاثولیکیه 1890 میلادی (از معجم المطبوعات ستون 1405)
بنت ابوجعفر منصور عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس متوفی بسال 158 هجری قمری صاحب عقدالفرید آرد: او را کنیزکان (امهات اولاد) فرزندانی بدین نامها بوده است: صالحا و غالیه و... رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 393 شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است که شیر را در حال منجمد گرداند، یا آن بمهمله است ’عالیون’، (منتهی الارب)، عاقداللبن، نباتی است ایستاده، طبیعت آن گرم در درجۀ اول و در دوم خشک، (الفاظ الادویه)، غالیون یا قالبون علف شیر، (دزی ج 2 ص 199)، و صاحب مخزن الادویه آرد: غاربون ... لغت یونانی است بمعنی عاقداللبن جهت آنکه شیر را مانند انفحه منجمد میگرداند ... ماهیت آن: نباتی است ایستاده برگ آن طولانی و گل آن زرد و باریک و ریزه و انبوه و خوشبو به اندک حدت و منبت آن کنار آبهای ایستاده، طبیعت آن گرم در اول و خشک در دوم، و خواص آن حابس نزف الدم و ضماد آن جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و با قیروطی و روغن جهت رفع اعیا و بیخ آن در آخر اول گرم و در دوم تر، افعال آن بغایت محرک باه است - انتهی، و صاحب تحفه آرد: در قانون در حرف عین مذکور است و به لغت یونانی بمعنی عاقداللبن است چه آن نبات حکم پنیر مایه دارد در بستن شیر، برگش دراز و گلش زرد و ریزه و انبوه و خوشبو نزدیک آبهای ایستاده میروید در اول گرم و در دوم خشک و حابس نزف الدم و ضماد گل او جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و باروغن گل جهت اعیا نافع است و بیخ او در آخر اول گرم و در نیمۀ دوم تر و بغایت محرک باه است - انتهی
لغت نامه دهخدا
منسوب به بال
لغت نامه دهخدا
سبوی سرگشاده کوزه دهن فراخ، چشم جاحظ چشمی که از حدقه آن بیرون آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالین
تصویر مالین
خونین و مالین
فرهنگ لغت هوشیار
چرکاب، ریم دوزخیان، تالاب دوزخ از ریم و زرداب دوزخیان آنچه شسته شود از جامه و مانند آن، آنچه از جراحتها پس از شستن بیرون آید، آبی که بدان جراحت یا چیز دیگر را شسته باشند، آنچه از پوست و گوشت دوزخیان روان گردد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غالب، فرخادان چیرگان غلبه کننده چیره قاهر پیروز، بخش زیاد قسمت اعظم اغلب اوقات وی غالب همت ایشان، احتمال غالب ظن قوی: هر که امروز نبیند اثر قدرت او غالب آنست که فرداش نبیند دیدار. (سعدی)، جمع غالبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالیدن
تصویر غالیدن
غلطیدن، گردانیدن به پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته شاهدانه دروغی گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جزآن، سیاهرنگ که موی را به وی خصاب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
گمراهان گمراه بیره، آواره، جمع ضالین، غلامی که راه خانه را مولی را گم کرده بی قصد مقابل آبق که قصد گریز دارد، انسان یا حیوان گمشده، گمشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالین
تصویر بالین
بالشی را گویند که زیر سر نهند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی و برابر با قالیچه در استان پارس نزدیک به جهرم شهری است به نام غالینی که از دیر باز مردم آن بوب می بافته اند گمان می رود که غالی و غالین هر دو پیوندی با نام این شهر داشته باشند در باره کجایی بودن واژگان قالی و قالین فرهنگ معین خاموش است ولی این واژگان را بر کرفته از قالیقلا دانسته فرش پشمی کرکدار که از قدیم در ایران بافته می شد قسمی فرش پرزدار منقش و گرانبها: آنچه می باید که ازآمل و طبرستان حاصل شود و آن را بوسهل اسمعیل حاصل گرداند: زرنیشابوری هزار هزار دینار و جامه های رومی و دیگر اجناس هزار تا و محفوری و قالی هزار دست... توضیح 1 قالی در دسته بندی هنرهای تصویری در رده منسوجات قرار دارد. عوامل تشکیل دهنده قالی عبارتند از: رنگ آمیزی و هماهنگی رنگها نقشه و نظم موزون نقشها و زمینه و بافت. توضیح 2 قالی با الیاف حیوانی و نباتی تهیه می گردد. به عبارت دیگر مواد اصلی قالی پنبه یا کتان و پشم یا ابریشم است... نخستین مرحله ایجاد قالی ریسندگی است و آن مرحله تهیه نخ برای بوجود آوردن تارها و پودهاست. پس از این مرحله مرحله کار بافندگی است و از اینجاست که دار نخهای رنگین نقشه و قالیباف پا در میان می گذارند. دار بر زمین استوار می گردد و نخهای رنگین بدان آویزان می شوند و قالی باف در پای آن می نشیند و نقشه را پیش روی خود می گذارد و قالی را می بافد. یا قالی باغی. نوعی قالی است که نقش آن پر گل و گیاه است. این نوع در مغرب ایران بیشتر بافته می شود. یا قالی شکاری. در نقش آن از مناظر شکار استفاده می شود. این نوع قالی از اواخر قرن شانزدهم م. تقریبا مقارن با زمان سلطنت شاه تهماسب تحت تاثیر مینیاتور بوجود آمده. در این نوع انواع پرندگان و حیوانات شکاری با شکارچی پیاده یا سواره که تیر و کمان یا بازی در دست دارد دیده می شود. قالی شکاری در زمان شاه عباس تکمیل شد و در این زمان نقشهای آن در نهایت درجه مسبک گردید. از معروفترین و بهترین نمونه های قالی شکاری قالیی است که متعلق به امپراتوری اتریش بود و آن نیز در زمان صفویه بافته شده است. یا قالی گلدانی. نوعی قالی که در وسط آن طرح گلدانی است و گلها بی آنکه سر بدر آورند حول و حوش گلدان را پر می کنند از قرن 18 م این نوع طرح بسادگی و خشونت گراییده و معمولا مانند طرحهای کاشی جزئیات تزیینی خود را از دست داده است نوع مزبور معمولا در شمال غربی ایران بافته شده است. یا قالی لهستانی. تار و پود این نوع قالی از پشم بسیار نازک ابریشم زرین و سیمین است. سیاحان قرن 17 م. در آثار خود از قالیهایی که با گلابتون زرین و سیمین بافته شده اند نام می برند و می نویسند که در کاخهایی پذیرایی شده اند که با فرشها مشرف بوده است و بر پشتی هایی تکیه زده اند که از قالیها بسی نفیس تر بوده متاسفانه این نوع قالیها بمرور زمان رنگ خود را می بازد. بدیهی است قالیهای مزبور نرم تر از قالیهایی که با پشم بافته می شوند هستند. قالیهای لهستانی را در گذشته به دستور شاهان برای اهدا بسلاطین خارجی می بافته اند و به همین دلیل است که این گونه فرشهای ابریشمی و زربفت را غالبا در موزه های سلطنتی اروپا می بینیم نمونه ای از این قالی هم اکنون در موزه ویکتوریا آلبرت انگلستان وجود دارد. این نوع قالیها را از آن جهت لهستانی می گویند که در گذشته تصور می کردند قالیهای مزبور بوسیله بافندگان ایرانی در لهستان بافته میشوند. یا قالی میر. نقشه آن بوته هایی ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را فرا گرفته و از جهت شباهت باسم گلابی و بادامی معروف است. حاسیه آن نقشه ای از خطوط راه راه است. دو نقش مو دارد. این نوع قالیها در سربند بافته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالیه
تصویر غالیه
((یِ))
مؤنث غالی، گران، بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غالیدن
تصویر غالیدن
((دَ))
غلطیدن، غلطاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غسلین
تصویر غسلین
((غِ))
آن چه شسته شود از جامه و مانند آن، آن چه از جراحت ها پس از شستن بیرون آید، آبی که بدان جراحت یا چیز دیگر را شسته باشند، آن چه از پوست و گوشت دوزخیان روان گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غولین
تصویر غولین
((لِ))
کوزه دهن گشاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالین
تصویر بالین
بالش، بستر
فرهنگ فارسی معین