جدول جو
جدول جو

معنی غسلین

غسلین
آبی که در آن چرک و جراحت شسته شود، آنچه از بدن دوزخیان روان شود مانند خونابه و زرداب
تصویری از غسلین
تصویر غسلین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غسلین

غسلین

غسلین
چرکاب، ریم دوزخیان، تالاب دوزخ از ریم و زرداب دوزخیان آنچه شسته شود از جامه و مانند آن، آنچه از جراحتها پس از شستن بیرون آید، آبی که بدان جراحت یا چیز دیگر را شسته باشند، آنچه از پوست و گوشت دوزخیان روان گردد
فرهنگ لغت هوشیار

غسلین

غسلین
آن چه شسته شود از جامه و مانند آن، آن چه از جراحت ها پس از شستن بیرون آید، آبی که بدان جراحت یا چیز دیگر را شسته باشند، آن چه از پوست و گوشت دوزخیان روان گردد
غسلین
فرهنگ فارسی معین

غالین

غالین
غالی قالین قالی بنگرید به قالی قالی: جایی که حمید خان نشسته بود غالیهای رنگارنگ و بساطهای ملون انداخته بودند
فرهنگ لغت هوشیار

غولین

غولین
سبوی سرگشاده کوزه دهن فراخ، چشم جاحظ چشمی که از حدقه آن بیرون آمده
فرهنگ لغت هوشیار

اسلین

اسلین
من بطون هواره (قبیله من البریر). (صبح الاعشی ج 1 ص 364)
لغت نامه دهخدا

غالین

غالین
املائی است از قالی و قالین که از گستردنی هاست: جائی که حمیدخان نشسته بود غالینهای رنگارنگ و بساطهای ملون انداخته بودند، (تاریخ شاهی ص 7)، و رجوع به غالی و قالی و قالین شود
لغت نامه دهخدا

غولین

غولین
سبوی دهن فراخ، (برهان قاطع) (انجمن آرا)، هنینگ گوید: به اشکال میتوان این کلمه را از سغدی: ’غوزئک’ (ظرف) (دییانا 277) مأخوذ دانست، در سغدی مسیحی غودی وزنه است، با کلمه های غولک، غلک، و غله مقایسه شود، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، غولین که دودستی نیز گویند سبویی بود سرفراخ، (از فرهنگ اسدی)، سبوی سرگشاده، (فرهنگ جهانگیری)، سبوی درگشاده، (فرهنگ رشیدی)، کوزۀ بزرگ دهن فراخ:
سبوذ و ساغر و آنین و غولین
حصیر و جای روب و خیم و پالان،
طیان،
چون جو و کاه ز صحرا برداشت
باقی ازخانه گروگان بستد
بیل و دلو و رسن و غولین را
با جوال و جل و پالان بستد،
کمال اسماعیل (از جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)،
، کنایه از چشمی که در آن جحوظ باشد، چنین چشمی را به غول نیز مانند کنند:
غولی و فروهشته دو غولین به دو ابرو
پنهان شده اندر پس اطراف دو غولین،
عمارۀ مروزی (ازفرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا