مقابل حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر، در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن غایب کردن: گم کردن
مقابلِ حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر، در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن غایب کردن: گم کردن
با هم خشم کننده و بر یکدیگر غضب نماینده. (ناظم الاطباء). نعت از مغاصبه. و منه قوله تعالی: و ذاالنون اذ ذهب مغاضباً، ای مراغماً لقومه. (منتهی الارب). و رجوع به مغاضبه شود
با هم خشم کننده و بر یکدیگر غضب نماینده. (ناظم الاطباء). نعت از مغاصبه. و منه قوله تعالی: و ذاالنون اذ ذهب مغاضباً، ای مراغماً لقومه. (منتهی الارب). و رجوع به مغاضبه شود
دوش شتر میان کوهان و گردن، فرو رونده، سستکار تنبل، بالا بالای هر چیز غروب کننده (ستاره) مقابل طالع، کوهان شتر و گردن شتر، جمع غوارب، یکی از اوتاد اربعه منجمان برجی که از مغرب طالع شود مقابل طالع
دوش شتر میان کوهان و گردن، فرو رونده، سستکار تنبل، بالا بالای هر چیز غروب کننده (ستاره) مقابل طالع، کوهان شتر و گردن شتر، جمع غوارب، یکی از اوتاد اربعه منجمان برجی که از مغرب طالع شود مقابل طالع