عیاف و طریده، هر دو از بازی های عربان است. یا عیاف بازیی است که زنان بدان بازی کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). عیاف و طریده، دو بازی است ازآن عرب. (از اقرب الموارد)
عیاف و طریده، هر دو از بازی های عربان است. یا عیاف بازیی است که زنان بدان بازی کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). عیاف و طریده، دو بازی است ازآن ِ عرب. (از اقرب الموارد)
ننگ داشتن، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نپسندیدن شخص طعام یا شراب را و نخوردن و ننوشیدن آن، (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، ترک گفتن شخص آب را، در حالیکه تشنه باشد، (از اقرب الموارد)، عیف، عیفان، رجوع به عیف و عیفان شود
ننگ داشتن، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نپسندیدن شخص طعام یا شراب را و نخوردن و ننوشیدن آن، (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، ترک گفتن شخص آب را، در حالیکه تشنه باشد، (از اقرب الموارد)، عَیف، عَیَفان، رجوع به عیف و عیفان شود
زرنگ، چالاک، تردست، دزد هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
زرنگ، چالاک، تردست، دزد هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
فال گرفتن از طیر. (منتهی الارب). زجر به پرندگان، و آن این است که به اعتبار نام و مسقط و صوت آنها بفال نیک یا بفال بد گرفته شود. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). از مرغ فال گرفتن، یعنی بنام آن یا به آواز آن و یا بخاصیت آن. و این حرام است و اگر اعتقاد کند، کافر گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، بمعانی مصدر عیف است. (از منتهی الارب). رجوع به عیف شود
فال گرفتن از طیر. (منتهی الارب). زجر به پرندگان، و آن این است که به اعتبار نام و مسقط و صوت آنها بفال نیک یا بفال بد گرفته شود. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). از مرغ فال گرفتن، یعنی بنام آن یا به آواز آن و یا بخاصیت آن. و این حرام است و اگر اعتقاد کند، کافر گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، بمعانی مصدر عَیف است. (از منتهی الارب). رجوع به عیف شود