- عنید
- جنگ کننده، مخالف، حقیقت
معنی عنید - جستجوی لغت در جدول جو
- عنید ((عَ))
- ستیزکننده، ناسازگار، رو کننده حق
- عنید
- ستیزه کننده، ناسازگار، مخالف حق، آنکه آگاهانه از حق برمی گردد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشمنی
توجه
پسند، قبول، تحسین
پسر خوانده
شنیدن: گفت و شنید
درشت و سخت، خشن، سخت گیر
مردی که قادر بر جماع نباشد
حاضر و آماده، مهیا، جسیم، تناور
ستیزه کار، ستیزنده، برگردنده از راه
بزرگ و سرور، سردار، مسئول مالیات، مشوفی
عدد، شمار، شماره، شمرده شده، حصه، بهره، همتا
ستیزه کردن، کجروی، گمراهی، گردنکشی، لجاج، ستیزه، مرتکب خلاف و خیره سری شدن
عناد ورزیدن: ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی
عناد ورزیدن: ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی
بازگشت کننده، بازگردنده، آنچه به کسی بازمی گردد
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
عبدها، فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، جمع واژۀ عبد، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، منقاد
آماده مهیا حاضر، تناور تنومند جسیم
شمرده شده، شماره، عدد
عیادت کننده بیمار، بمعنی سود و در آمد هم گویند
جمع عبد
رسته کویک رده خرما بن، هیمه
غرچه (مابون) کونخاره
خوی
هم پیمان، انگبین دفزک (دفزک غلیظ)، جبه دفزک (جبه رب)، سنگ چهار گوش زیر ستون سر ستون، سرهنگ دویم
چسو خشک کون بی تم بی کمر مردی که بر جماع قادر نباشد
دست به گردن
درشت، سخت و شدید از گفتار و حرکت، خشن
ستیزنده و گمراه، برگردانده از راه، برگشته از قصد و هدف
خار باله از ماهیان
ستیزه کردن و لجاج ورزیدن، معارضه کردن، گردنکشی و تمرد، گمراهی
آنکه عشق ویرا شکسته باشد سخت غمگین و بمعنای بزرگ قوم
هم پیمان، همروزگار، دیرینه
مویز سیاه