جدول جو
جدول جو

معنی عنید

عنید
ستیزه کننده، ناسازگار، مخالف حق، آنکه آگاهانه از حق برمی گردد
تصویری از عنید
تصویر عنید
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عنید

عنید

عنید
آنکه دیده و دانسته از حق برگردد. و به باطل ستیهنده و ردکننده حق را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). شخص که مخالف حق باشد و آن را دانسته رد کند. (از اقرب الموارد). ج، عُنُد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سرکش. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) ، ناسازگار. (فرهنگ فارسی معین) ، ستیزنده. (غیاث اللغات). ستیزه کننده. (فرهنگ فارسی معین). ستیزه کار. ستیزه گر. لجوج. لج باز. خیره سر. خیره چشم. عنود:
تا نداند خویش را مجرم عنید
آب از چشمش کجا داند دوید.
مولوی
لغت نامه دهخدا