نام شش تن در قریش از اولاد امیه بن عبدشمس، آن شش کس حرب و ابوحرب و سفیان و ابوسفیان و عمرو و ابوعمرو باشند که لقب عنابس، یعنی شیر یافته اند. و جز این شش تن را اعیاص خوانند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
نام شش تن در قریش از اولاد امیه بن عبدشمس، آن شش کس حرب و ابوحرب و سفیان و ابوسفیان و عمرو و ابوعمرو باشند که لقب عنابس، یعنی شیر یافته اند. و جز این شش تن را اعیاص خوانند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ قنبل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنبل شود، جمع واژۀ قنبله. رجوع به قنبل و قنبله شود، جمع واژۀ قنبله. (اقرب الموارد). رجوع به قنبله شود
جَمعِ واژۀ قَنبَل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنبل شود، جَمعِ واژۀ قَنبَله. رجوع به قنبل و قنبله شود، جَمعِ واژۀ قُنبُلَه. (اقرب الموارد). رجوع به قنبله شود
جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه. در اینجا برکه ای است ازآن ام جعفر که در سه میل پس از قباب، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده. آب آن شور و غلیظ است. و گویند که عنابه، کوه کوچک یا صخرۀ بزرگی (قاره) است در پایین ’رویثه’ بین مکه و مدینه. (از معجم البلدان)
جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه. در اینجا برکه ای است ازآن ِ ام جعفر که در سه میل پس از قباب، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده. آب آن شور و غلیظ است. و گویند که عنابه، کوه کوچک یا صخرۀ بزرگی (قاره) است در پایین ’رُوَیثه’ بین مکه و مدینه. (از معجم البلدان)
منسوب به عناب که مشهور است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رنگی است معروف که رنگ سرخ باشد، و به تخفیف نون هم آمده است. (آنندراج). رنگ سرخ شبیه به رنگ عناب. (ناظم الاطباء). به رنگ عناب. عنابگون. عناب رنگ
منسوب به عناب که مشهور است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رنگی است معروف که رنگ سرخ باشد، و به تخفیف نون هم آمده است. (آنندراج). رنگ سرخ شبیه به رنگ عناب. (ناظم الاطباء). به رنگ عناب. عنابگون. عناب رنگ
جمع واژۀ عندلیب. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات). زیرا هر اسم عربی که از چهار حرف بیشتر داشته باشد در حالت جمع یک یا دو حرف از آخر آن حذف کنند. (از غیاث اللغات و منتهی الارب) : جرس دستان گوناگون همی زد بسان عندلیبی از عنادل. منوچهری
جَمعِ واژۀ عَندلیب. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات). زیرا هر اسم عربی که از چهار حرف بیشتر داشته باشد در حالت جمع یک یا دو حرف از آخر آن حذف کنند. (از غیاث اللغات و منتهی الارب) : جرس دستان گوناگون همی زد بسان عندلیبی از عنادل. منوچهری