جدول جو
جدول جو

معنی عموسام - جستجوی لغت در جدول جو

عموسام(عَ)
در تداول مطبوعات، تعبیری است رمزی و آمیخته به لاغ و فکاهی ممالک متحدۀ امریکا (اتازونی) را
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موسوم
تصویر موسوم
نام نهاده شده، معروف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواسم
تصویر مواسم
موسم ها، اوقات و زمانهای چیزی، هنگام رسیدن چیزی، جمع واژۀ موسم
فرهنگ فارسی عمید
(نِ بَ گِ رِ تَ)
بطور عموم. بطوری که شامل همه گردد. (ناظم الاطباء). بالعموم. همگی: در سنۀ احدی واربعمائه (401 هجری قمری) در بلاد خراسان عموماً و در نیشابور خصوصاً قحطی شام... حادث شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 275)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
تثنیۀ عمود. مراد دو پای انسان است. (از فرهنگ علوم عقلی از رسائل اخوان الصفا ج 2 ص 322)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ کَ / کِ دَ)
بطور عمود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عِم م)
موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه، و عکاشه بن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). ابن بطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هجری قمری در انطاکیه) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم، بین حلب و انطاکیه. چشمۀ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است. این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
دهی است از دهستان جندق بیابانک بخش خوربیابانک شهرستان نائین. سکنه 105 تن. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عطوس. (بحر الجواهر) (مخزن الادویه). رجوع به عطوس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عروسان
تصویر عروسان
ویوتکان اروسان ویوکان دغدکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عموما
تصویر عموما
بطوری که شامل همه گردد بطور عموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبسام
تصویر مبسام
پر خنده هماره خند مرد بسیار تبسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسوم
تصویر موسوم
نشان کرده شده، نام نهاده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواسم
تصویر مواسم
جمع موسم، هنگام ها واره ها جمع موسم هنگامها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسوم
تصویر موسوم
((مُ))
نام نهاده شده، اسم گذاشته شده، در فارسی به معنای شناخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موساد
تصویر موساد
سازمان جاسوسی اسراییل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبسام
تصویر مبسام
((مِ))
مرد بسیار تبسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موسوم
تصویر موسوم
نامیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
Vertically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
verticalement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
垂直地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
בצורה אנכית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
수직으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
secara vertikal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
लंबवत रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
verticaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
verticalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
verticalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
verticalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
pionowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
вертикально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
vertikal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
вертикально
دیکشنری فارسی به روسی
به طور معمول، به طور کلّی، به طور عادّی، معمولاً
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از عمودا
تصویر عمودا
垂直に
دیکشنری فارسی به ژاپنی