جدول جو
جدول جو

معنی عمقه - جستجوی لغت در جدول جو

عمقه
(عَ قَ)
یکی از آبهای بنی نمیر است در بطن وادیی موسوم به عمق. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عمقه
(عَ مَ قَ)
چربش و چرک روغن در خیک. (منتهی الارب). چرک چربی و روغن در خیک و کوزه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عمقه
ته خیک ته دیگ
تصویری از عمقه
تصویر عمقه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علقه
تصویر علقه
تعلق، عشق و محبت، دلبستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمره
تصویر عمره
نوعی حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع یا حج اکبر و عبارت از احرام، طواف و سعی بین صفا و مروه است، حج اصغر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمده
تصویر عمده
تعداد زیاد و کلی از چیزی، بیش تر، اصلی، مهم مثلاً قسمت عمدۀ بحث، آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علقه
تصویر علقه
نطفه یا جنین که هنوز به صورت پارۀ خون بسته است
علقۀ مضغه: کنایه از شخص پست و حقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشقه
تصویر عشقه
گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، ازفچ، نویچ، دارسج، پاپیتال، نیژ، لوک، غساک، جلبوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمله
تصویر عمله
عامل، کارگر ساختمان. در فارسی به صورت مفرد استعمال می شود، کارکنان، کارگران
عملۀ طرب: مطربان، خوانندگان و نوازندگان
فرهنگ فارسی عمید
مونث عمل کار، کاریدار، پیشه ور، کاریکر کارگر کارگر ساختمانی کارمزد، چگونگی کار، کار انجام شده کار جمع عامل کارکنان کارگران: ... عمله کارخانه دو نفر. یا عمله طبع. کارگران چاپخانه. یا عمله طرب. گروه مطربان و موسیقی دانان: عمله طرب ناصر الدین شاه. یا عمله کشتی. جاشوان ملاحان، (به معنی مفرد) یک کارگر (مخصوصا کارگر بنایی) : یک عمله حاضر حاضر کن خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقمه
تصویر عقمه
جامه سرخ، گلیم سرخ رنگ و نگار
فرهنگ لغت هوشیار
آویزش، دلمه خون بسته، پست خود نما، جغله بچه که هنوز بزرگ نشده آویزش، قطعه ای خون، طور دوم از ادوار نطفه که مانند خون غلیظ شده منجمد گردد خون بسته. یا علقه مصغه. شخص پست و حقیری که می خواهد خود نمایی کند، بچه ای که هنوز رشد نکرده (در مقام توهین گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماقه
تصویر عماقه
دور تکی گودی ژرف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اعمال مخصوصی که حاجیان در مکه بجا میاورند، یک نوع از اقسام حج را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمده
تصویر عمده
بزرگ و کلان، مقدار کلی و بسیار از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرقه
تصویر عرقه
بنگرید به ارقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عثقه
تصویر عثقه
فراخی سال ارزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدقه
تصویر عدقه
کجک سه شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمقه
تصویر رمقه
روزی بخور و نمیر
فرهنگ لغت هوشیار
بدسگان بدسغان (لبلاب) هرشه غساک پاپیتال پاپیچال چو پاپیچال دارم دست پیچی فاش می گویم که باشد مصرف رنگین زری بر خاک افشاندن (محسن تاثیر) تبج (گویش گیلکی) گیاهی است بالا رونده از تیره عشقه ها که از گیاهان نزدیک به تیره چتریان می باشد و جزو دو لپه ییهای جدا گلبرگ است. این گیاه از دیوار یا گیاهان اطراف خود بالا می رود تکیه گاه اطراف خود می پیچد. برگهایش متناوب و گلهایی به رنگ زرد مایل به سبز دارد. میوه اش پس از رسیدن به رنگ سیاه در آید و بزرگی آن به اندازه یک نخود است و درون آن نیز به تعداد متغیر دانه وجود دارد. میوه عشقه دارای اثر مسهلی است ولی خالی از سمیت هم نیست در نقاط گرم نواحی بحرالرومی از ساقه مسن این گیاه به طور خودبه خود یا با ایجاد شکاف رزین مخصوصی خارج می گردد که سابقا تحت نام صمغ عشقه به عنوان قاعده آور مصرف می گردید. در انساج این گیاه گلوکزیدی به نام هدرین موجود است که دارای اثر قی آور و مسهل است. دم کرده برگ آن نیز اثر قاعده آور دارد. این گیاه در اکثر نقاط ایران خصوصا نواحی شمالی بوفور می روید پاپیتال پاپیتال معمولی حبل المساکین برشن بقله البارده تال اخفاک قسوس داردوست دردوس تویجه لی ولگ ولگم بلگم تبج لشک ولو بلو بلوه لکو صارمشق چاندلی بیل لبلاب کبیر حلبلاب پویچه. توضیح در برخی کتب کلمه لبلاب را مرادف با عشقه ذکر کرده اند ولی اشتباه است و لبلاب فقط مرادف با انواع نیلوفر باغی و نیلوفر صحرایی است که جزو تیره پیچک ها و جزو دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ است. یا عشقه استرالیایی. گونه ای عشقه که بر خلاف عشقه معمولی پیچ نیست و به دور گیاهان نمی پیچد. یا عشقه زمینی. علف چای. یا (تیره) عشقه ها. تیره ای از گیاهان دو لپه یی جدا گلبرگ که دارای گل آذینی با چترهای ساده و برگهای پهن و پنجه یی و ساقه قلابدار است که معمولا به درختان دیگر می پیچند و از آن ها بالا می روند و چون در محل اتکا به درخت پایه ریشه فرعی خارج می کنند و مواد غذایی درخت را می مکند از این جهت مضرند زیرا چون درختان پایه راخشک می کنند و نیز اگر به دیوار بچسبند چون ریشه های فرعی آن ها در دیوار فرو میروند دیوار را خراب می کنند. گونه مهم گیاهان این تیره عشقه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمله
تصویر عمله
((عَ مَ لِ))
جمع عامل، در فارسی به معنی کارگر، مزدبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمده
تصویر عمده
((عُ مْ دِ))
تکیه گاه، مهم، برجسته، در فارسی به معنی کلی و بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمره
تصویر عمره
((عُ مْ رِ))
از اقسام حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشقه
تصویر عشقه
((عَ شَ قِ))
گیاهی است بالا رونده با برگ های درشت و ساقه های نازک. میوه عشقه دارای اثر مسهلی است ولی خالی از سمیت نیست، پاپیتال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علقه
تصویر علقه
((عُ لْ قَ))
عشق، دلبستگی، گرانمایه از هر چیزی، آن مقدار از علوفه که غذای یک روزه شتر باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عرقه
تصویر عرقه
((عَ قِ))
حیله گر، هوشیار، زرنگ، ارقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمده
تصویر عمده
بیشتر، بزرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمله
تصویر عمله
کارگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمده
تصویر عمده
Wholesale
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمده
تصویر عمده
оптовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمده
تصویر عمده
Großhandel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمده
تصویر عمده
оптовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمده
تصویر عمده
hurtowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمده
تصویر عمده
atacado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمده
تصویر عمده
al por mayor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی