پیغام. (منتهی الارب). پیغام و رسالت. (ناظم الاطباء) ، پیغامبر. (منتهی الارب). رسول. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). الوک. (اقرب الموارد) : هذا علوج صدق و ألوک صدق، به یک معنی (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، یعنی این رسول امین و صادقی است. (ناظم الاطباء)
پیغام. (منتهی الارب). پیغام و رسالت. (ناظم الاطباء) ، پیغامبر. (منتهی الارب). رسول. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). الوک. (اقرب الموارد) : هذا علوج ُ صدق و ألوک صدق، به یک معنی (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، یعنی این رسول امین و صادقی است. (ناظم الاطباء)
درمان کردن، دوا، درمان، چاره، کنایه از چاره گری، اندیشیدن چاره برای رفع یک مشکل علاج شدن: درمان شدن علاج کردن: درمان کردن، چاره کردن، برای مثال به دور لاله دماغ مرا علاج کنید / گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم (حافظ - ۷۰۰)
درمان کردن، دوا، درمان، چاره، کنایه از چاره گری، اندیشیدن چاره برای رفع یک مشکل علاج شدن: درمان شدن علاج کردن: درمان کردن، چاره کردن، برای مِثال به دور لاله دماغ مرا علاج کنید / گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم (حافظ - ۷۰۰)