دهی از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار که در 43 هزارگزی جنوب خاوری بیجار و 7هزارگزی شمال خاوری سلامت آباد و راه شوسه واقع است. تپه ماهوری و معتدل است و 115 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه تلوار. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و راهش مالرو است، لیکن در فصل تابستان از سلامت آباد با اتومبیل هم میتوان بدانجا رفت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار که در 43 هزارگزی جنوب خاوری بیجار و 7هزارگزی شمال خاوری سلامت آباد و راه شوسه واقع است. تپه ماهوری و معتدل است و 115 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه تلوار. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و راهش مالرو است، لیکن در فصل تابستان از سلامت آباد با اتومبیل هم میتوان بدانجا رفت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
آشکارایی آشکارگی، سر شناس: مرد ظاهر شدن هویدا گشتن، آشکارگی مقابل سر، آشکار ظاهر، معروف مشهور. یا در علانیه. در آشکار آشکارا مقابل در سر. ظاهر و هویدا شدن و انتشار یافتن
آشکارایی آشکارگی، سر شناس: مرد ظاهر شدن هویدا گشتن، آشکارگی مقابل سر، آشکار ظاهر، معروف مشهور. یا در علانیه. در آشکار آشکارا مقابل در سر. ظاهر و هویدا شدن و انتشار یافتن
دمبرگ، منگله، بند بند کمان بند شمشیر، کجه کجک کناره کناره (قناره تازی گشته کناره)، میوه آویزان یکدلی یکرنگی، بستگی پیوند، خویشاوندی، دشمنی، دوستی از واژگان دو پهلو، از آنی (تملک)، مرگ، خورش روز گذار، راه، چرخ چاه، دول بزرگ (دول دلو) بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن، بند و کمان و تازیانه و شمشیر و جز آن، هر چیز که بدان چیزی را آویزند، آن چه از میوه به درختان آویزند باشد، جمع علایق (علائق) علاقی، دنباله. یا علاقه دستار. طره آن شمله. به دل دوست داشتن، بستگی و ارتباط
دمبرگ، منگله، بند بند کمان بند شمشیر، کجه کجک کناره کناره (قناره تازی گشته کناره)، میوه آویزان یکدلی یکرنگی، بستگی پیوند، خویشاوندی، دشمنی، دوستی از واژگان دو پهلو، از آنی (تملک)، مرگ، خورش روز گذار، راه، چرخ چاه، دول بزرگ (دول دلو) بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن، بند و کمان و تازیانه و شمشیر و جز آن، هر چیز که بدان چیزی را آویزند، آن چه از میوه به درختان آویزند باشد، جمع علایق (علائق) علاقی، دنباله. یا علاقه دستار. طره آن شمله. به دل دوست داشتن، بستگی و ارتباط