جدول جو
جدول جو

معنی علاس - جستجوی لغت در جدول جو

علاس
(عَ)
طعام. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
علاس
خوراک خوردنی
تصویری از علاس
تصویر علاس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عباس
تصویر عباس
(پسرانه)
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علاف
تصویر علاف
سرگردان و بیکار، علف فروش، علوفه فروش، کسی که کاه، جو، گندم، زغال و هیزم می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عباس
تصویر عباس
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند، برای مثال برکنی از شاهد مجلس لباس / اطلس و پوشش پلاس اندرپلاس (جامی- مجمع الفرس - پلاس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلاس
تصویر آلاس
زغال، جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، فحم، شگال، اشبو، زگال، انگشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاس
تصویر کلاس
هر یک از اتاق های مدرسه، آموزشگاه یا دانشگاه، اتاق درس، هر دورۀ یک ساله از تحصیل در دبستان، مدرسۀ راهنمایی و دبیرستان یا هنرستان، هر جلسۀ درس که در آن مهارت یا فن خاصی آموزش داده می شود، ۴،منزلت و شان اجتماعی کسی، گروهی یا مؤسسه ای مثلاً کلاس پدرش پایین بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطاس
تصویر عطاس
عطسه کردن، خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اشنوسه کردن، عطسه زدن، خفیدن،
دمیدن صبح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عکاس
تصویر عکاس
کسی که عکس برمی دارد، آنکه پیشه اش عکاسی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علاج
تصویر علاج
درمان کردن، دوا، درمان، چاره،
کنایه از چاره گری، اندیشیدن چاره برای رفع یک مشکل
علاج شدن: درمان شدن
علاج کردن: درمان کردن، چاره کردن، برای مثال به دور لاله دماغ مرا علاج کنید / گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم (حافظ - ۷۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علاک
تصویر علاک
خاییدنی، سکز سغز (پارسی است و آن را سقز می نویسند) جویدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاق
تصویر علاق
ستور خور، ناشتاشکن نظر و نگاه، دوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفاس
تصویر عفاس
تباهی مرغابی آب باز (غواص)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع علف، چرامین ها بج فروش کاه فروشی علف فروش، آن که جو و کاه و هیزم و یونجه و علف فروشد، برنج فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاط
تصویر علاط
برگردن، دشمنی، کبوتر، پرستو، رسن گردن شتر
فرهنگ لغت هوشیار
چار گزیره ویده، درمان، مروسیدن (ممارست)، چاره جویی درمانش درمان کردن مداوا کردن، مداوای بیماری معالجه، درمان، چاره تدبیر. درمان، مداوا کردن امراض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکاس
تصویر عکاس
آنکه شغلش عکسبرداری میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماس
تصویر عماس
جنگ سخت، کار بی سر و ته، شیر تنومند، سختی پتیار، تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علان
تصویر علان
آشکارا کردن نادان احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عناس
تصویر عناس
آیینه، ترشیدن دختر
فرهنگ لغت هوشیار
چرغ چرخ باز از مرغان شکاری چرغ، برناک (حنا)، داننده بسیار دان بسیار دانا، تبار شناس (نسابه) بسیار دانا بسیار دانشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطاس
تصویر عطاس
شنوسه (عطسه)، بامداد، شنوسه زدن، دمیدن بامداد شنوسه انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عساس
تصویر عساس
گزیر (عسس) شبگرد، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباس
تصویر عباس
ترشرو و بد اخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراس
تصویر عراس
کره شتر فروش، ریسمان فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاس
تصویر سلاس
بیهوشگی خرد رفتگی بیهوشی و رفتگی عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
گلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاس
تصویر خلاس
غارتگر، رباینده، دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلاس
تصویر جلاس
جمع جلیس، همنشینان جمع جالس و جلیس
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی خاس خاش کنگه (گویش گیلکی) از گیاهان (آلاس برابر با زگال پارسی است زغال زگال انگشت. زغال، انگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلاس
تصویر فلاس
پشیز فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکاس
تصویر عکاس
فرتورگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از علاج
تصویر علاج
درمان، چاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلاس
تصویر کلاس
دانش پایه
فرهنگ واژه فارسی سره