جدول جو
جدول جو

معنی علاجیم - جستجوی لغت در جدول جو

علاجیم
(عَ)
جمع واژۀ علجوم. (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علانیه
تصویر علانیه
ظاهر شدن، هویدا شدن، آشکار شدن، مقابل سر، آشکارگی، آشکارا، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
دهی از دهستان پشتکوه است که در بخش دودانگۀ شهرستان ساری واقع است و130تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
جمع واژۀ علامت. این لفظ در عربی استعمال نشده بلکه در فارسی به قانون عربی ساخته شده است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
نام محلی بسواد کوه و بدانجا کتیبه ای پهلوی باشد، دهی از دهستان کسلیان، بخش سوادکوه شهرستان شاهی واقع در 13 هزارگزی خاوری زیرآب، دامنه، مرطوب و مالاریائی، دارای 250 تن سکنه مازندرانی و فارسی زبان، آب آن از چشمه و رود خانه محلی، محصول برنج و غلات، شغل اهالی زراعت و گاوداری، صنایع دستی زنان، شال و کرباس بافی، راه آن مالرو است، برج و قلعۀ خرابه ای که در اوایل قرن پنجم هجری بنا شده در نزدیک این آبادی است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علامید
تصویر علامید
جمع علماد، گروهه های ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع علامت. توضیح در کتب معتبر لغت عرب نیامده و آن را به سیاق عربی ساخته اند
فرهنگ لغت هوشیار
نام پیروان منصور حلاج پی زوای پارسی که خلش خدا را در تن او باور داشتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواجیم
تصویر خواجیم
خواجه برگ سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجاجیر
تصویر عجاجیر
گروهه خازه (گلوله خمیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراهیم
تصویر عراهیم
نرم و نازک، شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاقیه
تصویر علاقیه
پاز نامه برنام (لقب عنوان)
فرهنگ لغت هوشیار
آشکارایی آشکارگی، سر شناس: مرد ظاهر شدن هویدا گشتن، آشکارگی مقابل سر، آشکار ظاهر، معروف مشهور. یا در علانیه. در آشکار آشکارا مقابل در سر. ظاهر و هویدا شدن و انتشار یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علایم
تصویر علایم
((عَ یِ))
جمع علامت، نشانه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علانیه
تصویر علانیه
((عَ یِ))
ظاهر شدن، آشکار گشتن، آشکار، ظاهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
Symptomatic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
symptomatique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع کسلیان قائم شهر، برج لاجیم در قریه ی لاجیم سوادکوه قرار دارداین برج در شمار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
लक्षणात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
semptomatik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
症候的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
症状的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
סימפטומטי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
증상적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
simptomatik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
sintomatico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
symptoomatisch
دیکشنری فارسی به هلندی
درمانی، اصلاحی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
sintomático
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
sintomático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
symptomyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
симптоматичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
symptomatisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
симптоматический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از علائمی
تصویر علائمی
dalili
دیکشنری فارسی به سواحیلی