- عقیل (پسرانه)
- خردمند، بزرگوار، عاقل، گرامی، نام برادر علی (ع)، پسر موسی کاظم (ع)
معنی عقیل - جستجوی لغت در جدول جو
- عقیل
- مرد زیرک و بسیار دانا، بزرگوار
- عقیل ((عَ))
- خردمند، گرامی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویژگی زن بزرگوار و گرامی، کریمه، مخدره، هر چیز گرامی، بزرگ و مهتر قوم
زن پرده نشین زن گرامی بانوی ارجمند، شتر گرامی، گرامی برگزیده، بانوی شوهر دار
به اندیشه واداشتن، بخرد دانستن
سنگین
گران، سنگین
مانستن
زدوده شده، روشن زدوده شده جلا یافته مصقول، شمشیر زدوده
عائل، نیازمند، درویش
مرد عقیم، خسته، مجروح
مثل و نظیر، همتا، برابر
فریاد، بلندآوازی در گریه و ناله
نازا، استرون، سترون، استاغ، ستاغ، در پزشکی ویژگی زنی که فرزند نمی آورد، کنایه از بی نتیجه، بی حاصل
آنکه پس از دیگری می آید، ازپی آینده، چیزی که پس از چیز دیگر باشد، دنبال، دنباله
نیمه روز خوابیدن، پیروی کردن و مانندگی کردن، به پیروی کسی عملی کردن
عقلها، خردها، ذهن ها، اندیشه ها، جمع واژۀ عقل
گران، سنگین، کنایه از ویژگی کلمه ای که تلفظ آن دشوار باشد، کنایه از ویژگی کسی که صحبت او را ناخوش دارند
مبتنی بر عقل، ویژگی آنچه ادراک آن با قوۀ عقل صورت می گیرد
بندی که اعراب کوفیه را با آن به سر خود می بندند، زانوبند شتر، ریسمانی که با آن زانوی شتر را می بندند
مزدور
مانند، همتا، مثل، هم رتبه، رقیب
نیازمند درویش جمع عاله عیل
شتابنده ناشتا شکن، پیش خورای
مرد سخت زننده سبک دست
زرده زرده تخم مرغ
نره خرما بن نره گل پرچم گل
انگشتال بیمار مریض بیمار رنجور، کسی که بر اثر بیماری و اختلال مزاج بنیه خود را از دست داده
ساگبند رسنی که با آن پا یا زانوی شتر یا پای ستور دیگر بندند، سر بند رشته ای که تازیان دور سر بندند، جمع عاقل، دانا یان بخردان پا گرفتگی در ستور جمع عقل ریسمانی که بدان زانوی شتر را بندند، رشته ای که تازیان دور سر بندند. توضیح این کلمه به معنی مفرد استعمال شود و مفرد آن در فارسی مورد استعمال ندارد
نا زاینده، زنی که فرزند نیاورد
مهره ای است سرخرنگ که در یمن یافت شود و جنسی است از آن که در سواحل دریای روم خیزد