جدول جو
جدول جو

معنی عقدنامه - جستجوی لغت در جدول جو

عقدنامه
دفترچه یا ورقه ای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته می شود، قبالۀ زناشویی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عهدنامه
تصویر عهدنامه
پیمان نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عهدنامه
تصویر عهدنامه
پیمان و قرارداد مکتوب میان دو یا چند شخص یا دولت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقد نامه
تصویر عقد نامه
پیمان نامه، عهد نامه
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه ای که درآن شرایط پیمان را نویسند و امضا و مهر کنند پیمان نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عهدنامه
تصویر عهدنامه
((مِ))
ورقه ای که در آن شرایط پیمان را نویسند و امضا و مهر کنند، پیمان نامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عهدنامه
تصویر عهدنامه
پیمان نامه، کاغذی که بر روی آن عهد و پیمان نوشته شده، عهدنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعهدنامه
تصویر تعهدنامه
پیمان نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادنامه
تصویر دادنامه
ورقه ای که حکم دادگاه را بر آن نویسند حکم آماده ابلاغ ورقه حکمیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پندنامه
تصویر پندنامه
اندرزنامه، نصیحت نامه، نامه ای که در آن پند و نصیحت نوشته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردنامه
تصویر گردنامه
طلسم و دعایی که برای دور نشدن محبوب می نویسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادنامه
تصویر دادنامه
کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده باشد، ورقۀ حکمیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشق نامه
تصویر عشق نامه
نامه عاشقانه
فرهنگ لغت هوشیار
کابین نامه عقد نامه. توضیح این کلمه نادرست است و صحیح آن} عقد نامجه {است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقد نامجه
تصویر عقد نامجه
کابین نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عهد نامه
تصویر عهد نامه
پیمان نامه
فرهنگ لغت هوشیار
دعایی است که بر اطراف کاغذ پاره ای نویسند و نام غلام یا کنیزی را که گریخته باشد در میان آن مرقوم دارند و در زیر سنگ نهند یا در خاک دفن کنند و یا برستون خانه آویزند و بعضی در میان سوره یوسف (قرآن) نهند درین صورت پندارند که آن گریخته بجایی نتواند رفت و پیدا شود: گیج کرد این گردنامه روح را تا بیابد فاتح و مفتوح را. (مثنوی)، سوال و تقاضایی است از طرف شاهی یا بزرگی در نامه ای از عده ای از ثروتمندان محلی برای اعانت بفقیری. در ذیل آن نامه نامهای اغنیا را چون دایره ای می نوشتند و این بدان جهت بود که آنان از تاخر اسم خویش خشم نیارند. سپس آن نامه را نزد هر یک از ایشان می بردند و او در زیر نام خود مبلغی تعهد میکرد: گردنامه است که شه اهل هنر را کرده است شکل تدویر که بر دایره دینار است. (رضی نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
نامه و کتاب که به یاد کسی تدوین شود، کتابی که به افتخار کسی تالیف و منتشر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پندنامه
تصویر پندنامه
((~. مِ))
اندرزنامه، نصیحت نامه، نامه مشتمل بر پند و نصیحت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادنامه
تصویر دادنامه
((مِ))
ورقه ای که حکم دادگاه را بر آن نوشته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردنامه
تصویر گردنامه
((گِ. مَ یا مِ))
طلسم، دعایی است که درباره کسی که دوستش دارند می نویسند تا از آن ها دور نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یادنامه
تصویر یادنامه
((م ِ))
کتابی حاوی مقاله های متعدد که به یاد سال ولادت کسی، در زندگانی وی، یا پس از مرگ او نویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنامه
تصویر دنامه
کوتاه بالا زن، مورچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدامه
تصویر قدامه
دیرینگی کهنگی پیشینگی
فرهنگ لغت هوشیار