جدول جو
جدول جو

معنی یادنامه

یادنامه((م ِ))
کتابی حاوی مقاله های متعدد که به یاد سال ولادت کسی، در زندگانی وی، یا پس از مرگ او نویسند
تصویری از یادنامه
تصویر یادنامه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با یادنامه

یادنامه

یادنامه
نامه و کتاب که به یاد کسی تدوین شود، کتابی که به افتخار کسی تالیف و منتشر شود
فرهنگ لغت هوشیار

یادنامه

یادنامه
نامه و کتاب که به یاد کسی تدوین شود. کتابی که به افتخار کسی تألیف و منتشر شود. کتابی که حاوی مقالات متعدد باشد و به یاد کسی یا بمناسبت تولد او و یا سالیان عمر او تدوین شود، خواه در زندگانی وی یا بعد از مرگ وی: یادنامۀ دینشاه ایرانی، یادنامۀ پورداود
لغت نامه دهخدا

دادنامه

دادنامه
ورقه ای که حکم دادگاه را بر آن نویسند حکم آماده ابلاغ ورقه حکمیه
دادنامه
فرهنگ لغت هوشیار

دادنامه

دادنامه
کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده باشد، ورقۀ حکمیه
دادنامه
فرهنگ فارسی عمید

یاد نامه

یاد نامه
کتاب حاوی مقاله های متعدد که بیاد سال ولادت کسی در زندگانی وی یا پس ازمرگ او نویسند
فرهنگ لغت هوشیار

دادنامه

دادنامه
ورقۀ حکمیه. ورقۀ متضمن رأی یا حکم دادگاه
لغت نامه دهخدا

یارنامه

یارنامه
کار نیک و نیک نامی. (برهان) (آنندراج) :
چند از این لاف یارنامۀ تو
در چنین منزلی کثیف و نژند.
سنائی.
یارنامه گزین که برگذرد
اینهمه بارنامه روزی چند.
سنایی (از جهانگیری و رشیدی و آنندراج).
روان حاتم طی گویدش بگاه سخا
که یارنامۀ من بیش در جهان مشکن.
عمید لوبکی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا