جدول جو
جدول جو

معنی عقبدار - جستجوی لغت در جدول جو

عقبدار
(بَ خوَرْ / خُرْ)
عقب دارنده، در اصطلاح نظامی، قسمتی از واحد نظامی که از عقب عمده قوی حرکت می کند و محافظ عقب است. (فرهنگ فارسی معین). مؤخرهالجیش، دم دار. ساقه
لغت نامه دهخدا
عقبدار
دمدار نیرویی که پشت سپاه را می پاید دنباور قسمتی از واحد نظامی که از عقب عمده قوی حرکت می کند و محافظ عقب است موء خرالجیش
فرهنگ لغت هوشیار
عقبدار
قسمتی از واحد نظامی که از عقب قوا حرکت می کند و محافظ عقب است، موخره الجیش
تصویری از عقبدار
تصویر عقبدار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تابدار
تصویر تابدار
تاب خورده، پیچیده، دارای پیچ و خم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
دارای عیب، معیوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
قدرت یافتن، توانا شدن، توانایی، قدرت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علمدار
تصویر علمدار
کسی که در میان سپاه علم را به دست می گیرد، پرچم دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حق دار
تصویر حق دار
دارای حق، کسی که حق با اوست، آنکه چیزی را به حق متصرف است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزادار
تصویر عزادار
ماتم دار، ماتم زده، ماتم دیده، آنکه در مرگ کسی سوگوار است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عابدات
تصویر عابدات
مونث عابد زن پرستش کننده جمع عابدات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقابدار
تصویر نقابدار
پرده پوش، مستور، ماسک دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعابدار
تصویر لعابدار
پتدار خیوین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
معیوب، دارای عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علمدار
تصویر علمدار
کسی که در میان سپاه علم و رایت در دست وی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عملدار
تصویر عملدار
کاریدار کار گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرق دار
تصویر عرق دار
خوی دار کسی که عرق کرده دارای عرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضدار
تصویر عرضدار
پهنا دار، فراخ، عارضه و هر چیز اتفاقی و ناگهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبقدار
تصویر طبقدار
حمالی که بار مردم را با طبق حمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربدار
تصویر سربدار
آماده جهت بالا رفتن بالای دار
فرهنگ لغت هوشیار
هده دار هوده دار آنکه حق با اوست صاحب حق ذی حق، کسی که چیزی را از راه حق منصرف است مالک حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
قدرت یافتن، توانائی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه شغلش خرید و فروش گوسفند است گله دار گوسفند دار، شخصی که در میدانهای بار فروشی دو سر چوب قپان را روی دوش گیرد، (اصطلاحا) قپاندار
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی است از تیره مخروطیان شبیه سرو دارای چوبی چرب و تند بو و برگهای ساده و پهن چوب آن بمصرف دکل کشتی میرسد، درختی است مانند کاج و شیره ای دارد که سابقا بمصرف علاج لقوه میرسید صنوبر هندی شجره الجن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبدار
تصویر چوبدار
کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است، گله دار، اصطلاحاً قپاندار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبقدار
تصویر طبقدار
حمالی که بار مردم را با طبق حمل کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابدار
تصویر تابدار
تاب خورده، پیچ خورده، روشن، درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
((اِ تِ))
توانمند شدن، توانایی، قدرت، جمع اقتدارات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
توانش، دستواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
آکمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
Authoritativeness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
Faulty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
авторитетность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
неисправный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
Autorität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
fehlerhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی