پند دادن کسی را به سخنان دل نرم کننده. (از منتهی الارب). پند دادن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نصیحت کردن و یادآوری کردن برای کسی از پاداش و مجازات، آن چنانکه دل او را نرم کند. و گویند پند دادن کسی را بدانچه او را به توبه خداوند و اصلاح سیرت وادارد، و امر کردن سفارش نمودن به اطاعت. (از اقرب الموارد). وعظ. رجوع به وعظ شود
پند دادن کسی را به سخنان دل نرم کننده. (از منتهی الارب). پند دادن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نصیحت کردن و یادآوری کردن برای کسی از پاداش و مجازات، آن چنانکه دل او را نرم کند. و گویند پند دادن کسی را بدانچه او را به توبه خداوند و اصلاح سیرت وادارد، و امر کردن سفارش نمودن به اطاعت. (از اقرب الموارد). وَعظ. رجوع به وعظ شود
استخوٰان، هر یک از قسمت های سختی که اسکلت مهره داران را تشکیل می دهد، سخوٰان، ستخوٰان عظم رمیم: در علم زیست شناسی استخوان پوسیده عظم قحف: در علم زیست شناسی آهیانه عظم قص: در علم زیست شناسی استخوان سینه، جناغ سینه عظم غربالی: در علم زیست شناسی استخوان پرویزنی که بالای جمجمه قرار دارد
اُستِخوٰان، هر یک از قسمت های سختی که اسکلت مهره داران را تشکیل می دهد، سُخوٰان، سُتَخوٰان عَظم رمیم: در علم زیست شناسی استخوان پوسیده عَظم قحف: در علم زیست شناسی آهیانه عَظم قص: در علم زیست شناسی استخوان سینه، جناغ سینه عَظم غربالی: در علم زیست شناسی استخوان پرویزنی که بالای جمجمه قرار دارد
وهان بن انگیزه، بیماری، کار نو و ای این سه وات در تازی حروف العله نامیده می شوند دستاویز بهانه، هوو سر گشتگی، سرزنش شنیدن، گرسنگی، ستیهیدن، هاژیدن، دشروانی سر گشته، دشروان (پلید نفس) علت. یا حروف عله. الف واو یاء
وهان بن انگیزه، بیماری، کار نو و ای این سه وات در تازی حروف العله نامیده می شوند دستاویز بهانه، هوو سر گشتگی، سرزنش شنیدن، گرسنگی، ستیهیدن، هاژیدن، دشروانی سر گشته، دشروان (پلید نفس) علت. یا حروف عله. الف واو یاء