جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با عله

عله

عله
وهان بن انگیزه، بیماری، کار نو و ای این سه وات در تازی حروف العله نامیده می شوند دستاویز بهانه، هوو سر گشتگی، سرزنش شنیدن، گرسنگی، ستیهیدن، هاژیدن، دشروانی سر گشته، دشروان (پلید نفس) علت. یا حروف عله. الف واو یاء
فرهنگ لغت هوشیار

عله

عله
رجوع به عِلّت شود.
- حروف عله، در عربی، الف و واو و یاء است. (از اقرب الموارد). رجوع به ’حرف عله’ شود
لغت نامه دهخدا

عله

عله
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 47 هزارگزی جنوب شوشتر و در کنار راه تابستانی شوشتر به بندقیر و کنار خاوری رود شطیط. ناحیه ایست دشت و گرمسیر. سکنۀ آن 160 تن است. آب آن از رود خانه شطیط تأمین میشود. این آبادی از دو محل بنام علۀ 1 و علۀ2 تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

عله

عله
صفت از مصدر عَلَه در تمام معانی. (از لسان العرب). سرگشته و حیران. (از لسان العرب) (تاج العروس) (ذیل اقرب الموارد) (متن اللغه) ، آنکه نفسش وی را وادار به چیزی یابه بدی کند. (از تاج العروس) (ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بله

بله
تری، نمناکی، رطوبت، طراوت جوانی کلمه جواب، آری کلمه جواب، آری
بله
فرهنگ لغت هوشیار