- عشریه
- یک دهم مال به عنوان زکات یا مالیات
معنی عشریه - جستجوی لغت در جدول جو
- عشریه
- مونث عشری ده یک مونث عشری (منسوب به عشر)، ده یک چیزی که به عنوان مالیات و عوارض می گرفتند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مویرگ، رشته فرنگی، پرده دوخبافت دوخ باف مونث شعری قوه شعریه
عاریت، مصنوعی مثلاً دندان عاریه
قبیله، طایفه، خویشان و کسان نزدیک شخص
چیزی که کسی از کسی موقتاً بگیرد و بعد پس دهد
مونث عشقی جمع عشقیات
بیست بستم بیستم بیست (20) (در عربی در حالت رفعی و جری آید ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
بیست تا کردن
مونث عطری بویه دار مونث عطری جمع عطرات
نیرو مند و زیرک، پلید و بد مرد
برادران و قبیله و تبار و نزدیکان، دودمان
ورقه یا مجموعه اوراق چاپی که آنرا انتشار دهند، جمع نشریات. توضیح این کلمه و جمع آن نشریات در عربی فصیح نیامده ازین رو بعض فصیحان بجای آن دو} نشره {و} نشرات {را بکار برند نظریه
بیست، عدد بیست
شبیه مو، مویین
مونث شری برای اسپ و سرشت، مادوک زنی که همواره دختر زاید
ده، عدد اصلی بعد از نه، ۱۰
ساوی زمین ساوی ده یکی زمین ده یکی ده دهی منسوب به عشر. یا زمین عشری. زمینی بود که عشر می پرداخت مقابل زمین خراجی که خراج می پرداخت
ده دهایی ده (10) جمع عشرات
باد سر
شبانگاه بنروز
فرقه بزرگ شیعه که قایل به امامت اثناعشر (دوازده امام) و غیبت مهدی (امام دوازدهم) باشند شیعه دوازده امامی جعفری
از فرقه های شیعه که به خلافت بلافصل علی بن ابی طالب و یازده فرزندش یکی پس از دیگری معتقدند، شیعۀ امامیّه، شیعۀ دوازده امامی