جدول جو
جدول جو

معنی عسل - جستجوی لغت در جدول جو

عسل
(دخترانه)
بسیار شیرین و دوست داشتنی، مایعی خوراکی که زنبور عسل می سازد
تصویری از عسل
تصویر عسل
فرهنگ نامهای ایرانی
عسل
خوردنی ساختن از انگبین، ماده شیرین که زنبور عسل در کندوی خود تولید میکند، ثنای نیکو کردن کسی را، محبوب کردن نزد مردم
فرهنگ لغت هوشیار
عسل
((عَ سَ))
مایع کم و بیش غلیظ و شربتی شکل و شیرینی که زنبوران عسل بر اثر جمع آوری نوش گل ها در کندو و به منظور تغذیه افراد کندو تهیه کنند
عسل مصفی: عسلی که مومش را گرفته و تصفیه کرده باشند
عسل خربزه با هم نمی سازند: کنایه از عدم سازش و موافق
تصویری از عسل
تصویر عسل
فرهنگ فارسی معین
عسل
مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گل ها و گیاهان فراهم می آورد و در کندوی خود خالی می کند، شهد، انگبین، طیان، لعاب النّحل، نوش
عسل مصفّا: عسلی که مومش را گرفته باشند
تصویری از عسل
تصویر عسل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عسلی
تصویر عسلی
ویژگی آنچه به رنگ عسل یا شبیه عسل است، پارچۀ زرد رنگی که در قدیم یهودیان برای امتیاز از مسلمانان بر شانۀ لباس خود می دوختند، زردپاره، پاره زرد، جهودانه، میز کوچک چهارپایه که معمولاً کنار یا جلو مبل می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسلی
تصویر عسلی
شبیه به عسل، به رنگ عسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسلق
تصویر عسلق
کتیر، گرگ، شیر جانور، شترخروس، درنده شکاری، روباه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسلج
تصویر عسلج
زرشک شیره دار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسلی
تصویر عسلی
((عَ سَ))
به رنگ عسل، پارچه زردی که یهودی ها برای مشخص بودن از مسلمانان بر شانه لباس خود می دوختند، میز کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عسل مصفا
تصویر عسل مصفا
عسلی که مومش را گرفته باشند
فرهنگ فارسی عمید
مانند عسل: تا از مفردات اجزاء آن مرکبی بفرط امتزاج عسل وار حاصل آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل مصفی
تصویر عسل مصفی
انگبین پالوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل لبن
تصویر عسل لبن
ژد انگبین گونه ای ازدوی سوزاندنی و خوشبوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل طبرزد
تصویر عسل طبرزد
شیره تبرزد (تبرزد نبات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل زیتون
تصویر عسل زیتون
انگبینک روغن انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل داود
تصویر عسل داود
انگبینک روغن انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل خشک
تصویر عسل خشک
خشک انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل القصاص
تصویر عسل القصاص
انگبین شبدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسل و خربزه
تصویر عسل و خربزه
کنایه از عدم سازش و موافق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عسل مصفی
تصویر عسل مصفی
عسلی که مومش را گرفته و تصفیه کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عسل اللبنی
تصویر عسل اللبنی
نوعی صمغ خوش بو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمل
تصویر عمل
کنش، کار، کردار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عقل
تصویر عقل
خرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غسل
تصویر غسل
شستشو، شست و شو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسل
تصویر اسل
کارد، شمشیر، نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسل
تصویر بسل
ملامت کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدل
تصویر عدل
(پسرانه)
دادگری، داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عزل
تصویر عزل
برکناری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عدل
تصویر عدل
داد، دادگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسل
تصویر نسل
دودمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رسل
تصویر رسل
سیر و رفتار نرم، رفتار و روش ملایم جمع رسول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسل
تصویر حسل
بچه سوسمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعل
تصویر سعل
خرما خسکه بی هسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتل
تصویر عتل
سرکش، تندخو، آزاردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدل
تصویر عدل
داد دادن، دادگری کردن، دقیقاً، درست مثلاً حرف هایم را عدل گذاشت کف دستش، کسی که شهادت او مقبول باشد، عادل، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید