عسره. دشواری. (غیاث اللغات) (مجمل اللغه). دشواری و سختی و زحمت و اشکال. (ناظم الاطباء). دشخواری. و رجوع به عسره شود. - باعسرت، مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء). - بی عسرت، آسان و سهل. (ناظم الاطباء). ، تنگدستی و درویشی. (مجمل اللغه). دست تنگی. فاقه. فقر. نیاز. نیازمندی. ضرورت. حاجت
عسره. دشواری. (غیاث اللغات) (مجمل اللغه). دشواری و سختی و زحمت و اشکال. (ناظم الاطباء). دشخواری. و رجوع به عسره شود. - باعسرت، مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء). - بی عسرت، آسان و سهل. (ناظم الاطباء). ، تنگدستی و درویشی. (مجمل اللغه). دست تنگی. فاقه. فقر. نیاز. نیازمندی. ضرورت. حاجت
پند گرفتن، آگاهی ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می شود، پند عبرت گرفتن: هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن
پند گرفتن، آگاهی ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می شود، پند عبرت گرفتن: هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن