- عزیمت
- حرکت کردن به سوی جایی، رفتن، عازم شدن، قصد، آهنگ، سحر، افسون
عزیمت کردن: قصد کردن، حرکت کردن به سویی، سفر کردن
معنی عزیمت - جستجوی لغت در جدول جو
- عزیمت
- دل نهادگی و قصد و آهنگ، اراده و نیت و عزم، تصمیم، دل بر کاری نهادن
- عزیمت ((عَ مَ))
- قصد کردن، در فارسی به معنای سفر کردن، حرکت کردن
- عزیمت
- Bereavement
- عزیمت
- утрата
- عزیمت
- Trauer
- عزیمت
- скорбота
- عزیمت
- żałoba
- عزیمت
- kehilangan
- عزیمت
- فقدانٌ
- عزیمت
- maombolezo
- عزیمت
- การสูญเสีย
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکست لشکر، شکست خوردگی و پراکندگی لشکر
گریز و فرار بهنگام شکست
دشمن نیرومند
رهسپار شدن
قصد کردن، حرکت کردن به سویی، سفر کردن
فرا رفتن (کوچیدن) فراپروازی، به راه افتادن راهی گشتن قصد کردن آهنگ کردن سفر کردن
ساک آهنگ شکستن آهنگ
یازگاه