یکی از ملوک سریانی. در 876 ق . میلادی که ابن عدادی را از تاج و تخت محروم کرده و ممالک او را به ضبط خویش آورد و بر یهود و اسرائیل استیلا یافت و شهرهای آنان را ویران ساخت و پس از مظالمی بسیار در 833 قبل از میلاد درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی). و در قاموس کتاب مقدس آرد: حزائیل (به معنی خداوند می بیند) یکی از مباشرین بر سنگ فرش سلطنتی بود در ارام چنانکه خداوند ایلیای نبی را امر فرمود که او را به پادشاهی ارام مسح فرماید (اول پادشاهان 19:15) و چون این مطلب برای ایلیا دست نداد الیشاع نبی که پیغمبر بعد از ایلیا بود او را مسح فرمود. تفصیل این مقال آنکه ابن هدد ملک ارام مریض شده و بدان واسطه حزائیل که یکی ازگماشتگان ملک بود کس به نزد الیشاع نبی فرستاد تا مگر احوال ابن هدد را کشف نماید و نبی مزبور فرمود که ابن هدد خواهد مرد و حزائیل بجایش بر تخت سلطنت خواهد نشست لکن نسبت به اسرائیلیان مرتکب شرارت و ناپاکی خواهد گردید، اما چون حزائیل این مطلب را شنید از افعال و اعمالی که نبی به وی نسبت داده بود سخت متنفر گردید. و پس از آن ابن هدد مقتول و حزائیل بر تخت شهریاری مستقر گردید (دوم پادشاهان 8:7-15) پس از آن با بنی اسرائیل و بنی یهودا مطابق فرمایش نبی مر قوم اعلان حرب داد (دوم پادشاهان 10:32) جت را مفتوح ساخت و عزم خود را برای تسخیر اورشلیم جزم نمود. بنابراین شهریار یهودا ارمغان شایانی به وی گسیل کرده بدین واسطه این مهم در عهد تعویق افتاد (دوم پادشاهان 12:18) و مدت 46 سال سلطنت نموده و درگذشت و پسرش ابن هدد بر تخت شهریاری برآمده تمام املاک پدر را از دست داد. (دوم پادشاهان 13:25) (قاموس کتاب مقدس ص 319)
یکی از ملوک سریانی. در 876 ق َ. میلادی که ابن عدادی را از تاج و تخت محروم کرده و ممالک او را به ضبط خویش آورد و بر یهود و اسرائیل استیلا یافت و شهرهای آنان را ویران ساخت و پس از مظالمی بسیار در 833 قبل از میلاد درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی). و در قاموس کتاب مقدس آرد: حزائیل (به معنی خداوند می بیند) یکی از مباشرین بر سنگ فرش سلطنتی بود در ارام چنانکه خداوند ایلیای نبی را امر فرمود که او را به پادشاهی ارام مسح فرماید (اول پادشاهان 19:15) و چون این مطلب برای ایلیا دست نداد الیشاع نبی که پیغمبر بعد از ایلیا بود او را مسح فرمود. تفصیل این مقال آنکه ابن هدد ملک ارام مریض شده و بدان واسطه حزائیل که یکی ازگماشتگان ملک بود کس به نزد الیشاع نبی فرستاد تا مگر احوال ابن هدد را کشف نماید و نبی مزبور فرمود که ابن هدد خواهد مرد و حزائیل بجایش بر تخت سلطنت خواهد نشست لکن نسبت به اسرائیلیان مرتکب شرارت و ناپاکی خواهد گردید، اما چون حزائیل این مطلب را شنید از افعال و اعمالی که نبی به وی نسبت داده بود سخت متنفر گردید. و پس از آن ابن هدد مقتول و حزائیل بر تخت شهریاری مستقر گردید (دوم پادشاهان 8:7-15) پس از آن با بنی اسرائیل و بنی یهودا مطابق فرمایش نبی مر قوم اعلان حرب داد (دوم پادشاهان 10:32) جت را مفتوح ساخت و عزم خود را برای تسخیر اورشلیم جزم نمود. بنابراین شهریار یهودا ارمغان شایانی به وی گسیل کرده بدین واسطه این مهم در عهد تعویق افتاد (دوم پادشاهان 12:18) و مدت 46 سال سلطنت نموده و درگذشت و پسرش ابن هدد بر تخت شهریاری برآمده تمام املاک پدر را از دست داد. (دوم پادشاهان 13:25) (قاموس کتاب مقدس ص 319)
یکی از ولایتهای بغداد بوده که حاکم نشین آن کربلا و قضای آن در هندیه قرار داشته است و عشیره ای از عشایر عرب بدانجا می زیسته اند. (از قاموس الاعلام ترکی)
یکی از ولایتهای بغداد بوده که حاکم نشین آن کربلا و قضای آن در هندیه قرار داشته است و عشیره ای از عشایر عرب بدانجا می زیسته اند. (از قاموس الاعلام ترکی)
نام ملک الموت، و آن لغتی است عبرانی. (از اقرب الموارد). ملک مقرب است و او بندۀ خداست، و عزرا در زبان سریانی بنده است و ئیل نام خدای تعالی، و او قابض ارواح است. (غیاث اللغات). فرشتۀ مرگ. (دهار). ملک الموت و قابض ارواح که بفارسی جانشکر و جانگیر نیز گویند. (ناظم الاطباء). هادم اللذات. مفرق الجمعیات. مفرق الجماعات. فرشتۀ جان ستان. ابویحیی. بویحیی: گرفتم رگ اوداج و فشردمش به دو چنگ بیامد عزرائیل و نشست از بر من تنگ. حکاک مرغزی. از تو زایل نگشت علت جهل چون طبیبیت کرد عزرائیل. ناصرخسرو. توهم هست عزرائیل و فضلت هست میکائیل چو اسرافیل شد منطق خردجبریل باطیران. ناصرخسرو. زال پنداشت هست عزرائیل بانگ برداشت پیش گاو نبیل. سنائی. آن بیلک جبرئیل پرّت عزرائیل است جانوران را. خاقانی. تو فرشته آسمانی یا پری یا تو عزرائیل شیران نری. مولوی. روز دیگر وقت دیوان لقا شه سلیمان گفت عزرائیل را. مولوی. - امثال: اسم عزرائیل بد رفته است، با بی احتیاطیها که در امر حفظ صحت میکند مردن او ناگزیر است و بر ملک الموت تهمت مرگ خویش می نهد. نظیر: ماهی و ماست ! عزرائیل میگوید باز هم تقصیر ماست ؟ (امثال و حکم دهخدا). عزرائیل بدنام است، مردمان بیشتر به علت افراطها و بی احتیاطی ها میرند و گمان برند که عمر آنان برسیده است. (امثال و حکم دهخدا). عزرائیل میگوید باز هم تقصیر ماست ؟ رجوع به مثل ’اسم عزرائیل بد رفته است’ شود. موی عزرائیل به تنش هست، مهیب و سهمناک است. (امثال و حکم دهخدا). - مثل عزرائیل، مهیب. (امثال و حکم دهخدا)
نام ملک الموت، و آن لغتی است عبرانی. (از اقرب الموارد). ملک مقرب است و او بندۀ خداست، و عزرا در زبان سریانی بنده است و ئیل نام خدای تعالی، و او قابض ارواح است. (غیاث اللغات). فرشتۀ مرگ. (دهار). ملک الموت و قابض ارواح که بفارسی جانشکر و جانگیر نیز گویند. (ناظم الاطباء). هادم اللذات. مفرق الجمعیات. مفرق الجماعات. فرشتۀ جان ستان. ابویحیی. بویحیی: گرفتم رگ اوداج و فشردمْش به دو چنگ بیامد عزرائیل و نشست از بر من تنگ. حکاک مرغزی. از تو زایل نگشت علت جهل چون طبیبیت کرد عزرائیل. ناصرخسرو. توهم هست عزرائیل و فضلت هست میکائیل چو اسرافیل شد منطق خردجبریل باطیران. ناصرخسرو. زال پنداشت هست عزرائیل بانگ برداشت پیش گاو نبیل. سنائی. آن بیلک جبرئیل پرّت عزرائیل است جانوران را. خاقانی. تو فرشته آسمانی یا پری یا تو عزرائیل شیران نری. مولوی. روز دیگر وقت دیوان لقا شه سلیمان گفت عزرائیل را. مولوی. - امثال: اسم عزرائیل بد رفته است، با بی احتیاطیها که در امر حفظ صحت میکند مردن او ناگزیر است و بر ملک الموت تهمت مرگ خویش می نهد. نظیر: ماهی و ماست ! عزرائیل میگوید باز هم تقصیر ماست ؟ (امثال و حکم دهخدا). عزرائیل بدنام است، مردمان بیشتر به علت افراطها و بی احتیاطی ها میرند و گمان برند که عمر آنان برسیده است. (امثال و حکم دهخدا). عزرائیل میگوید باز هم تقصیر ماست ؟ رجوع به مَثَل ِ ’اسم عزرائیل بد رفته است’ شود. موی عزرائیل به تنش هست، مهیب و سهمناک است. (امثال و حکم دهخدا). - مثل عزرائیل، مهیب. (امثال و حکم دهخدا)
عزاه. عزهون. جمع واژۀ عزه (ع / ع ز) و عزهی (ع ها / ع هی ی) و عزهاء و عزهاه و عنزهو و عنزهوه و عنزهانی. (اقرب الموارد). رجوع به هر یک از لغات فوق شود
عزاه. عِزهون. جَمعِ واژۀ عزه (ع ِ / ع َ زِ) و عزهی (ع ِ ها / ع ِ هی ی) و عزهاء و عزهاه و عِنزهو و عِنزَهوه و عُنْزُهانی. (اقرب الموارد). رجوع به هر یک از لغات فوق شود
رمن است و تک ندارد برخی عسقل را تک آن دانسته اند سراب (این واژه پارسی است بنگرید به سراب)، پاره های پراکنده ابر پاره ابر، سماروغ سپید از گیاهان، ساگ زیرزمینی (ساگ ساق)
رمن است و تک ندارد برخی عسقل را تک آن دانسته اند سراب (این واژه پارسی است بنگرید به سراب)، پاره های پراکنده ابر پاره ابر، سماروغ سپید از گیاهان، ساگ زیرزمینی (ساگ ساق)
طبق روایات، یکی از سه فرشته (هاروت، ماروت، عزازیل) که خدا آنان را به کره زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده این امتحان برآمدن مشکل است اظهار عجز
طبق روایات، یکی از سه فرشته (هاروت، ماروت، عزازیل) که خدا آنان را به کره زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده این امتحان برآمدن مشکل است اظهار عجز