- عرعر
- صدای الاغ
سرو کوهی، درختی خودرو و بلند از خانوادۀ سرو با چوبی سخت و برگ های مرکب که در کوه ها و کنارۀ جنگل ها می روید و پوست آن مصرف دارویی دارد، ابهل، وهل، ارجا، مای مرز، ارس
معنی عرعر - جستجوی لغت در جدول جو
- عرعر
- بانگ الاغ، بانگ دراز گوش درخت سرو کوهی است
- عرعر ((اِصت.))
- بانگ خر، صدای الاغ
- عرعر ((عَ رْ عَ))
- درختی است بلند و تناور با برگ های بزرگ و برگچه های بسیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چوب پنبه درپوش تیغه بینی، درپوش شیشه
نرجس بری، نرگس صحرایی
جمع عرا عر، بزرگان مهتران نژادگان بزرگ مهتر نژاده
گاو چشم شب خوش از گیاهان، پسر زای نر زای، زشتی خوی، بلندی مهتری، شیرزد بچه که زود از شیر بگیرند
راهی (مسافر)، پرت پرت از سخن
ابهل تخم سرو کوهی
میوه در خت ابهل را گویند