سر هر چیزی و معظم آن، از آن است عرعره الجبل و السنام. (منتهی الارب) عرعرهالجبل و السنام و الانف، قسمت بالا و معظم کوه و سنام و بینی: نزل العدو بعرعره الجبل و نحن بحضیضه، دشمن در بالای کوه فرود آمده است درحالی که ما در قسمت پایین آن هستیم. (از اقرب الموارد) ، سربند شیشه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عرعره. رجوع به عرعره شود، مابین دو منخر. (از اقرب الموارد). عرعر. رجوع به عرعر شود. ج، عراعر. (از اقرب الموارد). قسمت غضروفی بینی، زهار، پایین شکم، خرابی و تباهی. (ناظم الاطباء)