جدول جو
جدول جو

معنی عذیب - جستجوی لغت در جدول جو

عذیب
(عُذَ)
موضعی است بین قادسیه و مغیثه که فاصله بین آن وقادسیه چهار میل است و تا مغیثه سی و دو میل میباشدو گفته شده است که عذیب وادیی است از آن بنی تمیم و از منازل حاج کوفه و گویند از سواد است، ابوعبداﷲ الکوفی گوید عذیب محلی است که از قادسیۀ کوفه به سوی آن روند و زراد خانه فرس بوده است و فاصله بین آن و قادسیه دو دیوار متصل بوده که میان آن دو درختان خرما وجود داشته و آن شش میل است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عجیب
تصویر عجیب
هر چه از آن تعجب می کنند، شگفت آور، شگرف، به طور شگفت آور مثلاً غروب ها عجیب دلگیر بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعذیب
تصویر تعذیب
عذاب کردن، شکنجه کردن، کسی را آزار رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتیب
تصویر عتیب
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، تفش، بیغار، بیغاره، تفشه، نکوهش، سرزنش، پیغاره، زاغ پا، ملامت، سرکوفت، سراکوفت، تفشل، طعنه
برای مثال مکن با من ناشکیبا عتیب / که در عشق صورت نبندد شکیب (سعدی۱ - ۱۰۲)،
خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصیب
تصویر عصیب
نوعی غذا که از رودۀ آکنده از دل و جگر درست می کنند، جگرآکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شیرین و خوشایند، در فارسی در معنای مفرد به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شکنجه، آزار، رنج و درد
عذاب دادن (کردن): آزار دادن، شکنجه کردن
عذاب کشیدن (بردن): درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقیب
تصویر عقیب
آنکه پس از دیگری می آید، ازپی آینده، چیزی که پس از چیز دیگر باشد، دنبال، دنباله
فرهنگ فارسی عمید
(بَ غَ لَ)
عذاب دادن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). در شکنجه کشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به رنج افکندن. (از اقرب الموارد). شکنجه کردن. (آنندراج). شکنجه و عذاب و عقوبت و آزار. (ناظم الاطباء) : طوطی را به چه تهمت چنین تعذیب و تشدید فرمودی. (سندبادنامه ص 99). هرکه به تأدیب دنیا، راه صواب نگیرد به تعذیب عقبی گرفتار آید. (گلستان). بعضی از ودایع او پیش یکی از تجار ظاهر شد و او رابدین سبب به انواع تعذیب و تسبیب فراگرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 360) ، بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بازداشتن از چیزی، حبس کردن چیزی، علاقه قرار دادن تازیانه را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
آبی است بین ینبع وجار. (جار شهری است بر دریا نزدیک مدینه) و گفته شده است دهی است بین جار و ینبع. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجیب
تصویر عجیب
کارهای شگفت آور
فرهنگ لغت هوشیار
پشت پا، شاخه بی برگ خرما، شکاف در کوه، دمغازه استخوان دم، پشت پر، رویشگاه مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصیب
تصویر عصیب
سخت دشوار، روز سخت گرم یا روز سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزیب
تصویر عزیب
بی زن، دورافتاده آواره: مرد، چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشیب
تصویر عشیب
کوته بالا مرد، گیاهناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقیب
تصویر عقیب
از پی آینده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه دشوار باشد بر انسان و او را از قصدش باز دارد، شکنجه، تنبیه و زدن تازیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذبی
تصویر عذبی
مرد کریم الخلق، کسی که بی عیب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذیر
تصویر عذیر
بهانه جوی، یاریگر، سور خروهه بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذیب
تصویر تعذیب
عذاب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خشم گرفتن، ناز کردن، ملامت کردن، قهر غضب، ملامت. یا عتاب وخطاب. سرزنش ملامت
فرهنگ لغت هوشیار
((عَ ص))
نوعی خوراکی درست شده از روده گوسفند که آن را از دل و جگر انباشته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقیب
تصویر عقیب
((عَ))
دنبال، دنباله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتیب
تصویر عتیب
((عَ))
خشم گرفتن، سرزنش کردن، عتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عجیب
تصویر عجیب
((عَ))
شگفت آور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
((عَ))
شکنجه، آزار، درد و رنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعذیب
تصویر تعذیب
((تَ))
عذاب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شکنجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عجیب
تصویر عجیب
شگفت، شگفت آور
فرهنگ واژه فارسی سره
آزار، اذیت، ایذاء، شکنجه، عذاب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
Torment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عجیب
تصویر عجیب
Peculiar, Odd, Strange, Weird
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
мучение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عجیب
تصویر عجیب
странный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عجیب
تصویر عجیب
seltsam, eigenartig
دیکشنری فارسی به آلمانی