بازگشتن و مایل شدن به سوی چیزی، سخنی را به سخن ماقبل ربط دادن با حرف عطف، در دستور زبان علوم ادبی حرفی که با آن کلمه یا جمله ای را به کلمه یا جملۀ دیگر ربط دهند مانند حرف «و»، باعطوفت، مهربانی
بازگشتن و مایل شدن به سوی چیزی، سخنی را به سخن ماقبل ربط دادن با حرف عطف، در دستور زبان علوم ادبی حرفی که با آن کلمه یا جمله ای را به کلمه یا جملۀ دیگر ربط دهند مانند حرف «و»، باعطوفت، مهربانی
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد، کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی، عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..، عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..، عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد، کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی، عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..، عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..، عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد و در بعضی انواع آن مروارید پرورش می یابد، پوشش آهکی و سخت این جانور صدف صد و چهارده عقد: کنایه از قرآن مجید که صد و چهارده سوره دارد صدف آتشین (فلک، روز): کنایه از خورشید
نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد و در بعضی انواع آن مروارید پرورش می یابد، پوشش آهکی و سخت این جانور صدف صد و چهارده عقد: کنایه از قرآن مجید که صد و چهارده سوره دارد صدف آتشین (فلک، روز): کنایه از خورشید
گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچه، انژه، مژو، نسک، نرسک، نرسنگ، مرجو، مرجمک، بنوسرخ
گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچِه، اَنژِه، مِژو، نَسک، نَرَسک، نَرسنگ، مَرجو، مَرجُمَک، بُنوسُرخ
آنچه چهارپایان می خورند، خوراک چهارپایان، گیاه سبز گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، نبات، نبت، کلأ علف خرس: کنایه از ویژگی چیز بی ارزشی که به راحتی به دست می آید علف گربه: در علم زیست شناسی سنبل الطیب
آنچه چهارپایان می خورند، خوراک چهارپایان، گیاه سبز گیاه، هر رُستنی که از زمین بروید، گیا، گیَه، گیاغ، نَبات، نَبت، کَلَأ علف خرس: کنایه از ویژگی چیز بی ارزشی که به راحتی به دست می آید علف گربه: در علم زیست شناسی سنبل الطیب
از ده تا پنجاه مرد یا عام است. (منتهی الارب). بین ده تا پنجاه مرد. (اقرب الموارد). گروه مردم یا مابین ده تا پنجاه از مردان. (قطرالمحیط) ، فراهم آمدگی مردم. (منتهی الارب) ، پاره ای از هر چیزی. (منتهی الارب) (قطر المحیط) ، و طرۀ جامه یعنی ملک کرباس و جز آن مانند صنفه. (منتهی الارب). کالصنفه من الثوب، شاماکچه. (منتهی الارب). الصدره. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) ، بیخ درخت در زیر زمین. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
از ده تا پنجاه مرد یا عام است. (منتهی الارب). بین ده تا پنجاه مرد. (اقرب الموارد). گروه مردم یا مابین ده تا پنجاه از مردان. (قطرالمحیط) ، فراهم آمدگی مردم. (منتهی الارب) ، پاره ای از هر چیزی. (منتهی الارب) (قطر المحیط) ، و طرۀ جامه یعنی ملک کرباس و جز آن مانند صنفه. (منتهی الارب). کالصنفه من الثوب، شاماکچه. (منتهی الارب). الصدره. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) ، بیخ درخت در زیر زمین. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
تاریکی، روشنایی از واژگان دو پهلو لاروس تنها تاریکی و شب را آورده فرو آویختن، پایین کشیدن پرده روبند تیره گشتن چشم از پیری یا آسیب دیگر سدف هاوند (شبح)، جمع سدفه، تاریکی ها
تاریکی، روشنایی از واژگان دو پهلو لاروس تنها تاریکی و شب را آورده فرو آویختن، پایین کشیدن پرده روبند تیره گشتن چشم از پیری یا آسیب دیگر سدف هاوند (شبح)، جمع سدفه، تاریکی ها