- عتقا
- عتیق ها، کهنه ها، دیرینه ها، اسبهای اصیل و نجیب، عتیقه ها، جمع واژۀ عتیق
معنی عتقا - جستجوی لغت در جدول جو
- عتقا
- دیرینه کهنه سال دیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع عتیق، آزاد ها آزاد شدگان دیرینه کهنه سال دیده
پارسایی، پرهیز کردن، ترسیدن، حذر کردن، خویشتن را نگاه داشتن، پرهیز، پرهیزکاری، ورع
زنی که آلت تناسلیش مسدود باشد و با او آرامش نتوان کرد
آزاد شدن بنده، خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی
پرهیز کردن، حذر کردن، خویش را نگه داشتن، پرهیزکاری
سیمرغ، در افسانه ها مرغی بسیار بزرگ که در کوه قاف آشیان داشته و مظهر عزلت یا نایابی است، سیرنگ، عنقای مغرب برای مثال برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ - ۸۵۲)
در موسیقی سازی زهی با گردن دراز که امروزه از میان رفته است، در موسیقی سازی بادی که امروزه از میان رفته است
سختی، بلا
عنقای مغرب: سیمرغ، برای مثال کس نیاید به عشق بر پیروز / عشق عنقای مغرب است امروز (سنائی۱ - ۳۳۴)
در موسیقی سازی زهی با گردن دراز که امروزه از میان رفته است، در موسیقی سازی بادی که امروزه از میان رفته است
سختی، بلا
عنقای مغرب: سیمرغ،
جمع عتیل، مزدوران زاوران
آزادگشتن: بردگان و کنیزان مرغان شکاری می کهنه
مونث اعنق زن دراز گردن، سیمرغ، عقل وهم عقل فعال، آهنگی است از موسیقی قدیم، نام سازی است که گردنی دراز دارد. سیمرغ، مرغ افسانه ای
شراب کهنۀ خوب
پرهیزکاری
آزاد شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی
بزرگواری
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشات، عطیّه، داد و دهش، جدوا، بغیاز، بذل، فغیاز، جود، داشاد، دهشت، منحت، برمغاز، اعطا، صفد، احسان، سماحت، داشن
بزرگواری
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشات، عطیّه، داد و دهش، جدوا، بغیاز، بذل، فغیاز، جود، داشاد، دهشت، منحت، برمغاز، اعطا، صفد، احسان، سماحت، داشن
بنده زر خرید از قید بندگی آزاد شدن
ناباوری
ناباور
فریوری
باورها
منبل ناباوری
عمل پاک اعتقاد
آنکه اعتقادی درست دارد کسی که عقیده ای راست دارد
راست باور آنکه اعتقادش راست و درست باشد پاک اعتقاد
گردبرانگیختن، بازماندن از سخن، بازداشتن، بسته شدن: شکم بستن بندکردن، بسته شدن، بستگی زبان بسته زبانی
جمع اعتقاد
باور داشتن
عقیده، باور، پنداشت
بازداشت خواسته، پشیمان شدن، همیاری، زندانی کردن
به آب رسیدن از شاخه به شاخه رفتن
کسی که عقیده ای راست و درست دارد