جدول جو
جدول جو

معنی عتقا - جستجوی لغت در جدول جو

عتقا
عتیق ها، کهنه ها، دیرینه ها، اسبهای اصیل و نجیب، عتیقه ها، جمع واژۀ عتیق
تصویری از عتقا
تصویر عتقا
فرهنگ فارسی عمید
عتقا
دیرینه کهنه سال دیده
تصویری از عتقا
تصویر عتقا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عتقاء
تصویر عتقاء
جمع عتیق، آزاد ها آزاد شدگان دیرینه کهنه سال دیده
فرهنگ لغت هوشیار
پارسایی، پرهیز کردن، ترسیدن، حذر کردن، خویشتن را نگاه داشتن، پرهیز، پرهیزکاری، ورع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنقا
تصویر عنقا
(دخترانه)
مرغی افسانه ای، سیمرغ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رتقا
تصویر رتقا
زنی که آلت تناسلیش مسدود باشد و با او آرامش نتوان کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
آزاد شدن بنده، خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقا
تصویر اتقا
پرهیز کردن، حذر کردن، خویش را نگه داشتن، پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنقا
تصویر عنقا
سیمرغ، در افسانه ها مرغی بسیار بزرگ که در کوه قاف آشیان داشته و مظهر عزلت یا نایابی است، سیرنگ، عنقای مغرب برای مثال برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ - ۸۵۲)
در موسیقی سازی زهی با گردن دراز که امروزه از میان رفته است، در موسیقی سازی بادی که امروزه از میان رفته است
سختی، بلا
عنقای مغرب: سیمرغ، برای مثال کس نیاید به عشق بر پیروز / عشق عنقای مغرب است امروز (سنائی۱ - ۳۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتلا
تصویر عتلا
جمع عتیل، مزدوران زاوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
آزادگشتن: بردگان و کنیزان مرغان شکاری می کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اعنق زن دراز گردن، سیمرغ، عقل وهم عقل فعال، آهنگی است از موسیقی قدیم، نام سازی است که گردنی دراز دارد. سیمرغ، مرغ افسانه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
((عَ))
آزاد شدن بنده و زرخرید از قید بندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنقا
تصویر عنقا
((عَ نْ))
سیمرغ، نام مرغی افسانه ای که زال پدر رستم را پرورد. جایگاه این مرغ در کوه البرز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
شراب کهنۀ خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقا
تصویر تقا
پرهیزکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتق
تصویر عتق
آزاد شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی
بزرگواری
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشات، عطیّه، داد و دهش، جدوا، بغیاز، بذل، فغیاز، جود، داشاد، دهشت، منحت، برمغاز، اعطا، صفد، احسان، سماحت، داشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتق
تصویر عتق
بنده زر خرید از قید بندگی آزاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقا
تصویر تقا
((تِ))
پرهیزکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتق
تصویر عتق
((عِ تْ))
آزاد شدن بنده و غلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی اعتقادی
تصویر بی اعتقادی
ناباوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی اعتقاد
تصویر بی اعتقاد
ناباور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از در اعتقاد
تصویر در اعتقاد
فریوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقادات
تصویر اعتقادات
باورها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی اعتقاد
تصویر بی اعتقاد
منبل ناباوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک اعتقادی
تصویر پاک اعتقادی
عمل پاک اعتقاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک اعتقاد
تصویر پاک اعتقاد
آنکه اعتقادی درست دارد کسی که عقیده ای راست دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست اعتقاد
تصویر راست اعتقاد
راست باور آنکه اعتقادش راست و درست باشد پاک اعتقاد
فرهنگ لغت هوشیار
گردبرانگیختن، بازماندن از سخن، بازداشتن، بسته شدن: شکم بستن بندکردن، بسته شدن، بستگی زبان بسته زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقادات
تصویر اعتقادات
جمع اعتقاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاد داشتن
تصویر اعتقاد داشتن
باور داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
عقیده، باور، پنداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاب
تصویر اعتقاب
بازداشت خواسته، پشیمان شدن، همیاری، زندانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاء
تصویر اعتقاء
به آب رسیدن از شاخه به شاخه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک اعتقاد
تصویر پاک اعتقاد
کسی که عقیده ای راست و درست دارد
فرهنگ فارسی عمید