جدول جو
جدول جو

معنی عایقه - جستجوی لغت در جدول جو

عایقه
(یِ قَ)
مؤنث عایق. رجوع به عائقه شود
لغت نامه دهخدا
عایقه
مونث عایق جمع عوایق (عوائق)
تصویری از عایقه
تصویر عایقه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عایشه
تصویر عایشه
(دخترانه)
دارای حال نیکو، نام دختر ابوبکر و همسر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فایقه
تصویر فایقه
(دخترانه)
مؤنث فائق
فرهنگ نامهای ایرانی
ویژگی آنچه متعلق به دوران کهن است و دارای ارزش هنری و تاریخی است، قدیمی، آنچه متعلق به دوران کهن است، کنایه از زشت، مسخره، به دردنخور مثلاً آمده بود اینجا، خواهر عتیقه اش را هم آورده بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاشقه
تصویر عاشقه
مؤنث واژۀ عاشق، آنکه دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دل بستگی به چیزی دارد، آنکه عشق می ورزد، دلداده، دلبسته، دلباخته، شیفته، در تصوف سالک یا عارفی که به خدا عشق می ورزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقیقه
تصویر عقیقه
موی نوزاد، گوسفندی که روز هفتم تولد نوزاد و هنگام تراشیدن موی سر او قربانی می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عایده
تصویر عایده
حاصل، سود، درآمد، ویژگی آنچه بازمی گردد، بازگردنده
فرهنگ فارسی عمید
(شِ قَ)
مؤنث عاشق. (منتهی الارب). رجوع به عاشق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
مؤنث عمیق یعنی دورتک و دراز. (از ناظم الاطباء) : بئرعمیقه، چاه دورتک. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، عمق، عمق، عمائق، عماق. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات واقع در 66 هزارگزی شمال باختری خمین کنار راه شوسۀ خمین به اراک. این ده واقع در جلگه و هوای آن معتدل است. 170 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات آن غلات، چغندرقند، پنبه و انگور و شغل مردمش زراعت است. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تِ قَ)
کمان کهنۀ سرخ رنگ. (اقرب الموارد). رجوع به عاتق و عاتک شود، دختر جوان. مؤلف اقرب الموارد آرد: در صحاح گوید، جاریه عاتقه یعنی شابه، که به بلوغ رسیده و هنوز به شوی نرفته باشد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یِ قَ)
شهری است بزرگ و خرم از جزیره و به رقه پیوسته بر کران فرات نهاده، حرب صفین اندر حدود او بوده است از آن سوی رود. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(یِ قَ)
مؤنث رایق. رجوع به رایق و رایقات شود
لغت نامه دهخدا
(یِ قَ)
مؤنث سایق. رجوع به سائق و سائقه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ قَ)
بائقه. سختی. (مهذب الاسماء). داهیه. شر. ج، بوائق: کثیر البوائق، شرور. (اقرب الموارد). بلا. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ لَ قَ)
یک دانه علّیق و آن گیاهی است که بر درخت می پیچد. (از اقرب الموارد). رجوع به علّیق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
کابین زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شتر که همراه قوم فرستی تا خواربار آورند. (منتهی الارب). شتری که بقصد آوردن خواربار با قومی فرستند در برابر مزد، تا با آن خواربار بیاورند. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) : علّقت مع فلان علیقه و أرسلت معه علیقه. (منتهی الارب) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، علائق
لغت نامه دهخدا
مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایله
تصویر عایله
مونث عایل، زن و فرزند مرد، خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ذایق، (حس ذایقه) حسی که بوسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک میشود. عضو حس ذایقه زبان است که بوسیله پرزهای مخصوصی که در سطح فوقانی آن قرار دارند طعمها و مزه های مختلف را بمراکز عصبی منتقل میکنند و موجب درک آنها میشود. برای این که مزه مواد مختلف قابل درک باشد باید بصورت محلول در آیند (مواد جامدی که مزه آنها درک میشود کمی از آن در بزاق دهان بصورت محلول در می آید) چشایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایقه
تصویر سایقه
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتیقه
تصویر عتیقه
کهنه، دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاشقه
تصویر عاشقه
مونث عاشق دلداده دلباخته مونث عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائقه
تصویر عائقه
مونث عائق باز دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایشه
تصویر عایشه
نامی است مر مردان و زنان را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایذه
تصویر عایذه
مونث عایذ جمع عایذات عوایذ (عوائذ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسیقه
تصویر عسیقه
می پرآب می هیچکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیقه
تصویر علیقه
کابین تو بره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقیقه
تصویر عقیقه
گوسفندی که در هفته نخست مولود قربانی کنند جهت سلامتی کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذایقه
تصویر ذایقه
((یِ قِ))
حسی که به وسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایقه
تصویر فایقه
((یِ قِ))
مؤنث فائق، زنی که از حیث جمال بر همگان برتری داشته باشد
احترامات فایقه: احترامات عالیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عایله
تصویر عایله
((یِ لِ))
زن و فرزند، خانواده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتیقه
تصویر عتیقه
((عَ قِ))
مؤنث عتیق، هرچیز گران قیمت و باارزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتیقه
تصویر عتیقه
باستانه
فرهنگ واژه فارسی سره