جاهل و بی سواد، (غیاث) (آنندراج) : عشق تو بکشت عالم و عامی را زلف تو برانداخت نکونامی را، خاقانی، ای عشق تو کشته عارف و عامی را سودای تو گم کرده نکونامی را ذوق لب میگون تو آورده برون از صومعه بایزید بسطامی را، بایزیدبسطامی، بساط سبزه لگدکوب شد بپای نشاط ز بسکه عارف و عامی برقص برجستند، سعدی، ، مقابل علوی، سید: غریق منت احسان بیشمار تواند ز لشکری و رعیت ز عامی و علوی، سوزنی
جاهل و بی سواد، (غیاث) (آنندراج) : عشق تو بکشت عالم و عامی را زلف تو برانداخت نکونامی را، خاقانی، ای عشق تو کشته عارف و عامی را سودای تو گم کرده نکونامی را ذوق لب میگون تو آورده برون از صومعه بایزید بسطامی را، بایزیدبسطامی، بساط سبزه لگدکوب شد بپای نشاط ز بسکه عارف و عامی برقص برجستند، سعدی، ، مقابل عَلوی، سید: غریق منت احسان بیشمار تواند ز لشکری و رعیت ز عامی و علوی، سوزنی
عامر بن محمد بن حسن رعامی. او راست: الروض الحسن فی اخبار مولانا صاحب السعاده حسن، فی ایام ولایته باقلیم الیمن (تألیف بین سال 988 و 992 هجری قمری) چ لیدن 1838 میلادی (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
عامر بن محمد بن حسن رعامی. او راست: الروض الحسن فی اخبار مولانا صاحب السعاده حسن، فی ایام ولایته باقلیم الیمن (تألیف بین سال 988 و 992 هجری قمری) چ لیدن 1838 میلادی (از معجم المطبوعات مصر ج 1)