آنکه در امری اهمال و غفلت کند، غفلت کننده، ناآگاه، بی خبر، فراموش کار غافل شدن: غفلت کردن، برای مثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)، بی خبر ماندن، فراموش کردن
آنکه در امری اهمال و غفلت کند، غفلت کننده، ناآگاه، بی خبر، فراموش کار غافل شدن: غفلت کردن، برای مِثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)، بی خبر ماندن، فراموش کردن
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابلِ آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابلِ آجل، کنایه از زمان حال