عمل عاشق. شیفتگی. دلدادگی. عشق ورزیدن: عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل. مولوی. ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست که چشم شوخ من ازعاشقی حذر گیرد. سعدی. نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد. حافظ
عمل عاشق. شیفتگی. دلدادگی. عشق ورزیدن: عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل. مولوی. ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست که چشم شوخ من ازعاشقی حذر گیرد. سعدی. نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد. حافظ
میرعلیشیر آرد: مولانا عاشقی از شهر هرات بود و قصیده را پخته میگفت از جمله اشعار اوست: این منظری که طاق چو ابروی دلبر است از خاک برگرفتۀ دارای کشور است. که در تعریف عمارت آق سرای که به دستور بوسعید بنا شده است سرود. (مجالس النفائس ص 41)
میرعلیشیر آرد: مولانا عاشقی از شهر هرات بود و قصیده را پخته میگفت از جمله اشعار اوست: این منظری که طاق چو ابروی دلبر است از خاک برگرفتۀ دارای کشور است. که در تعریف عمارت آق سرای که به دستور بوسعید بنا شده است سرود. (مجالس النفائس ص 41)
مؤنث واژۀ عاشق، آنکه دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دل بستگی به چیزی دارد، آنکه عشق می ورزد، دلداده، دلبسته، دلباخته، شیفته، در تصوف سالک یا عارفی که به خدا عشق می ورزد
مؤنثِ واژۀ عاشق، آنکه دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دل بستگی به چیزی دارد، آنکه عشق می ورزد، دلداده، دلبسته، دلباخته، شیفته، در تصوف سالک یا عارفی که به خدا عشق می ورزد
کسی که دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دل بستگی به چیزی دارد، کسی که عشق می ورزد، دلداده، دلبسته، دلباخته، شیفته، در تصوف سالک یا عارفی که به خدا عشق می ورزد
کسی که دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دل بستگی به چیزی دارد، کسی که عشق می ورزد، دلداده، دلبسته، دلباخته، شیفته، در تصوف سالک یا عارفی که به خدا عشق می ورزد
میرزادۀ عشقی، نام او محمدرضا بن حاج سیدابوالقاسم کردستانی، و از شعرای قرن اخیر ایران بوده است. وی به سال 1272 ه. ش. در همدان متولد شد و به آموختن ادب و شعر پرداخت. ذوق و احساسات ادبی او آمیخته با احساسات وطن پرستی و آزادیخواهی و اصلاح طلبی بود. در جسارت و ازخودگذشتگی و بی باکی کم نظیر بود. عشقی در دوران جنگ بین المللی اول به کشور عثمانی رفت و در دارالفنون آنجا تحصیل کرد. وی روزنامۀ ’قرن بیستم’ را که حاوی مقالات و اشعار تند ضد هیئت حاکمه بود در تهران انتشار داد، و ظاهراً بسبب همین مقالات بسال 1303 ه. ش. / 1342 ه. ق. به دست دو تن ناشناس کشته شد و جسد او را در ابن بابویه تهران بخاک سپردند. عشقی در اپرای معروف ’رستاخیز’، رستاخیز شاهان بزرگ ایران را نشان میدهد که یکایک به صحنه می آیند و بحال کشور ایران افسوس میخورند و افتخارات دوره های گذشته را بیاد می آورند. تابلوهای ’ایده آل’ و ’کفن سیاه’ او هر یک شامل انتقاد اوضاع اجتماعی ایران است. دیوان وی مکرر بطبع رسیده است. (از فرهنگ فارسی معین). ملک الشعراء بهار در رثاء وی سروده است: وه که عشقی در شباب زندگی از خدنگ دشمن شب رو بمرد شاعری نو بود و شعرش نیز نو شاعر نو مرد و شعر نو بمرد
میرزادۀ عشقی، نام او محمدرضا بن حاج سیدابوالقاسم کردستانی، و از شعرای قرن اخیر ایران بوده است. وی به سال 1272 هَ. ش. در همدان متولد شد و به آموختن ادب و شعر پرداخت. ذوق و احساسات ادبی او آمیخته با احساسات وطن پرستی و آزادیخواهی و اصلاح طلبی بود. در جسارت و ازخودگذشتگی و بی باکی کم نظیر بود. عشقی در دوران جنگ بین المللی اول به کشور عثمانی رفت و در دارالفنون آنجا تحصیل کرد. وی روزنامۀ ’قرن بیستم’ را که حاوی مقالات و اشعار تند ضد هیئت حاکمه بود در تهران انتشار داد، و ظاهراً بسبب همین مقالات بسال 1303 هَ. ش. / 1342 هَ. ق. به دست دو تن ناشناس کشته شد و جسد او را در ابن بابویه تهران بخاک سپردند. عشقی در اپرای معروف ’رستاخیز’، رستاخیز شاهان بزرگ ایران را نشان میدهد که یکایک به صحنه می آیند و بحال کشور ایران افسوس میخورند و افتخارات دوره های گذشته را بیاد می آورند. تابلوهای ’ایده آل’ و ’کفن سیاه’ او هر یک شامل انتقاد اوضاع اجتماعی ایران است. دیوان وی مکرر بطبع رسیده است. (از فرهنگ فارسی معین). ملک الشعراء بهار در رثاء وی سروده است: وه که عشقی در شباب زندگی از خدنگ دشمن شب رو بمرد شاعری نو بود و شعرش نیز نو شاعر نو مرد و شعر نو بمرد
منسوب به عشق. رجوع به عشق شود. - غزل عشقی، غزل که مطالب عشقی را شامل باشد. ، در اصطلاح عامیانه، آنکه بمیل و هوی و هوس خود کار کند، مثلاً گویند: فلانی آدمی عشقی است. (از فرهنگ فارسی معین)
منسوب به عشق. رجوع به عشق شود. - غزل عشقی، غزل که مطالب عشقی را شامل باشد. ، در اصطلاح عامیانه، آنکه بمیل و هوی و هوس خود کار کند، مثلاً گویند: فلانی آدمی عشقی است. (از فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان ترگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه واقع در هشت هزارو پانصدگزی شمال باختر سلوانا و چهارهزارو پانصدگزی باختر راه ارابه رو موانا به ارومیه محلی کوهستانی و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ترگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه واقع در هشت هزارو پانصدگزی شمال باختر سلوانا و چهارهزارو پانصدگزی باختر راه ارابه رو موانا به ارومیه محلی کوهستانی و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
عشق آرنده. ج، عشّاق. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج). آنکه در دوستی کسی یا چیزی به نهایت رسیده باشد. دل شیفته. شیفته دل. دلداده. دلشده. دل سوخته. دلباخته. دل از دست داده. دل از دست رفته: اورا حاسدان و عاشقان خاستند. (تاریخ بیهقی ص 382). تو هم معشوق و هم عاشق تو هم مطلوب و هم طالب تو هم منظور و هم ناظر تو هم شاهی و هم دربان. ناصرخسرو. عاشقان جان فشان کنند همه شاهدان کار جان کنند همه. خاقانی. بقا دوستان را فنا عاشقان را من آن عاشقم کز بقا میگریزم. خاقانی. عاشقان کشتگان معشوقند برنیاید ز کشتگان آواز. سعدی
عشق آرنده. ج، عُشّاق. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج). آنکه در دوستی کسی یا چیزی به نهایت رسیده باشد. دل شیفته. شیفته دل. دلداده. دلشده. دل سوخته. دلباخته. دل از دست داده. دل از دست رفته: اورا حاسدان و عاشقان خاستند. (تاریخ بیهقی ص 382). تو هم معشوق و هم عاشق تو هم مطلوب و هم طالب تو هم منظور و هم ناظر تو هم شاهی و هم دربان. ناصرخسرو. عاشقان جان فشان کنند همه شاهدان کار جان کنند همه. خاقانی. بقا دوستان را فنا عاشقان را من آن عاشقم کز بقا میگریزم. خاقانی. عاشقان کشتگان معشوقند برنیاید ز کشتگان آواز. سعدی
نعت تفصیلی از شقی. شقی تر. بدبخت تر. (مهذب الاسماء) (مؤیدالفضلا). اشقی الامه و اشقی القوم، ابن ملجم مرادیست قاتل خیرالخلق. (منتهی الارب). و مراد به ’اشقیها’ که در قرآن کریم (12/91) آمده قداربن سالف است که ناقۀ صالح را پی کرده بود.
نعت تفصیلی از شقی. شقی تر. بدبخت تر. (مهذب الاسماء) (مؤیدالفضلا). اشقی الامه و اشقی القوم، ابن ملجم مرادیست قاتل خیرالخلق. (منتهی الارب). و مراد به ’اشقیها’ که در قرآن کریم (12/91) آمده قداربن سالف است که ناقۀ صالح را پی کرده بود.
دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات واقع در 66 هزارگزی شمال باختری خمین کنار راه شوسۀ خمین به اراک. این ده واقع در جلگه و هوای آن معتدل است. 170 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات آن غلات، چغندرقند، پنبه و انگور و شغل مردمش زراعت است. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات واقع در 66 هزارگزی شمال باختری خمین کنار راه شوسۀ خمین به اراک. این ده واقع در جلگه و هوای آن معتدل است. 170 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات آن غلات، چغندرقند، پنبه و انگور و شغل مردمش زراعت است. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
کفچکی، خیار ترشی، گچ تراش، پس گردنی منسوب به قاشق، آلتی فلزین که گچ بران بکار برند، خیار خرد خیار ترشی، قسمی زدن بر پشت گردن پس گردنی که با چهار انگشت زنند
کفچکی، خیار ترشی، گچ تراش، پس گردنی منسوب به قاشق، آلتی فلزین که گچ بران بکار برند، خیار خرد خیار ترشی، قسمی زدن بر پشت گردن پس گردنی که با چهار انگشت زنند