جدول جو
جدول جو

معنی عاس - جستجوی لغت در جدول جو

عاس
بطنی است از آل عمران از آل کثیر، یکی از قبائل حضرموت، (معجم قبائل العرب ج 2 ص 701)
لغت نامه دهخدا
عاس
(عاس س)
شبگردندۀ گرد شهر. (منتهی الارب). پاسبان. ج، عسس و عسیس. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عاس
شبگرد پاسبان گزیر
تصویری از عاس
تصویر عاس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاد
تصویر عاد
(پسرانه)
نام قومی که هود (ع) به پیامبری آنان برگزیده شد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عباس
تصویر عباس
(پسرانه)
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باس
تصویر باس
ویژگی صدای بم مرد، خوانندۀ مرد که صدای بم دارد، قسمتی از قطعۀ موسیقی که این خواننده اجرا می کند، مجموعه ای از خوانندگان گروه کر که صدای بم مردانه دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عام
تصویر عام
فراگیر، مردم کم سواد، همگان، همۀ مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرس
تصویر عرس
زفاف
مهمانی و جشن عروسی، عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، پیوگانی، طو، بیوگانی، طوی، زلّه
مهمانی و طعامی که بعد از آوردن عروس به خانۀ داماد می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبس
تصویر عبس
سیسنبر، گیاهی شبیه نعناع، با برگ های خوش بو، گل های سفید مایل به سرخی و تخم های ریز شبیه تخم ریحان که در قدیم آن را برای معالجۀ عقرب گزیده به کار می بردند
سوسنبر، سه سنبل، هرفولیون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باس
تصویر باس
شجاعت، دلیری، قوت، خشم، خوف، عذاب، شدت، سختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاس
تصویر تاس
کچل، طاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
ملال، اندوه، تاسه، تلواسه، تالواسه، تفسه، تلوسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عباس
تصویر عباس
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاج
تصویر عاج
دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار می رود، ماده ای سفید و سخت در زیر مینای دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبس
تصویر عبس
هشتادمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۲ آیه
اعمی
اخم کردن، رو ترش کردن، اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، تجهّم، ترش رویی، عبوس، سخت رویی، تندرویی
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
رنج و سختی رساننده بر عیال. (منتهی الارب) (آنندراج). زحمت کشنده جهت عیال بود. (اقرب الموارد) ، مرد طامع. (منتهی الارب) (معجم البلدان ج 6 ص 95)
لغت نامه دهخدا
(رَعْ عا)
نیزۀ نرم لرزان و جنبان. نیزۀ سخت مضطرب. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع واژۀ بعوس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و رجوع به بعائس و بعوس شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مکان عاسن، جای تنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
خرمابن، (منتهی الارب)، شاخۀ درشت و خشک، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، شاخ خرما، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
شتر مادۀ دم برداشتۀ دونده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ناقه عاسف، شتر مادۀ طاعون زده که به مرگ نزدیک شده باشد. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نام موضعی است یا ریگ توده ای به عالج. (منتهی الارب). نام آبی است مر کلب را در سرزمین شام نزدیک خرّ. نصر گوید عاسم رمل بنی سعد است. طرّماح گوید: رمل نافذبن سعد المعنی است. (معجم البلدان ج 6 ص 95)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاس
تصویر تاس
سر بی مو و بمعنای اضطراب و بی تابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاس
تصویر شاس
بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
کاردی چون کمان که بدان کشت و درو میکنند، جهت زراعت و کشت بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاس
تصویر حاس
حس کننده، دریابنده
فرهنگ لغت هوشیار
نام کرمی است از مقوله شپش و خون مردم میخورد و چون آنرا بگیرند دست را بدبوی سازد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه در بالای گردن انسان و جلو گردن حیوان قرار دارد، سر، رئوس، سید، آقا، مهتر، رئیس، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
عذاب، قوت ودلیری فرانسوی نر آوا بم بیم، سختی، دلیری بمترین صدای مرد مقابل سیرانو. قوت دلیری شجاعت، خشم غضب، عذاب سختی شدت، بیم خوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاسل
تصویر عاسل
گزک انگبین چین انگبین گیرنده، نیزه لرزان، نیکمرد ستوده کردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاسم
تصویر عاسم
دشواری رساننده بر عیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاسی
تصویر عاسی
کویک خرمابن، شاخ خرما، خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راس
تصویر راس
سار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عاج
تصویر عاج
پیلسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عار
تصویر عار
ننگ
فرهنگ واژه فارسی سره