- عاجلاً
- شتاب، سرعت، به تندی، زود
معنی عاجلاً - جستجوی لغت در جدول جو
- عاجلاً ((ج ِ لَ نْ))
- فوری، به سرعت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به شتاب بتعجیل بشتاب سریعا: عاجلا عازم تهران شد
شتابان بشتاب به طور تعجیل
جمع عاقله، زنان آرایشگر پردازندگان خونبها مونث عاقل جمع عاقلات عواقل، زن مشاطه، خویشان و نزدیکان قتال (غیر مکلف به علت سفاهت یا عدم بلوغ و غیره) که دیه مقتول را بین ایشان قسمت کنند. توضیح اصطلاح دیت (دیه) بر عاقله است به همین معنی است: چون بر حق و روز آجله است گر خطایی شد دیت بر عاقله است (مثنوی) ولی غالبا آن را به اشتباه استعمال کنند و عاقله را به معنی عاقل و خردمند می پندارند و های بعد از لام را با هایی اشتباه می کنند که در گفتار عامیانه برای معارفه آورند و فی المثل گویند: راستست که فلان خطا کرده اما شما باید عفوش کنید که دیه با عاقله است، قوه ای که به سبب آن انسان درک معانی مجرده جزئیه کند
کرتاران کار داران کار گزاران
جمع جل، پالان ها دامپوش ها بزرگداشت
جمع جلف، فرومایگان سبکسران، ستمکاران، تهی میانان فرومایگان
نشانیدن، انجمن، نشست باهم نشستن
جمع جلد، پوست ها پوسته ها
جمع جلب، افروخته ها آن چه برای افروختن از شهری به شهری برند، کسانی که دام برای فروش از شهری به شهری برند چوبداران فراهم آمدن، بانگ برداشتن، ترفند ورزی، خشک شدن خون دلمگی به شدن زخم
فرومایگان، مردم فرومایه، جلف
عاجل، کنایه از دنیا، این جهان
دور شدن از وطن، دور شدن از خانمان
جلیل ها، بزرگواران، جمع واژۀ جلیل
نشستی معمولاً رسمی برای گفتگو یا مشاوره در امری
بزرگ و محترم شمردن، گرامی داشتن، بزرگواری، شکوه و جلال
مونث عاجل نا پایدار، جهان خاکی مونث عاجل، ناپایدار فانی، جهان خاکی این دنیا. یا حیات عاجله. زندگانی ناپایدار عمر فانی
شتابان، ماه شعبان
جمع عجله، بنگرید به عجله
جمع جلف، فرومایگان، مردمان سفله، هر چیز میان تهی
((ا ِ))
فرهنگ فارسی معین
نشانیدن، با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری، جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
شتاب کننده