پناه آورنده. (منتهی الارب) (آنندراج) : این مرا زائر آن مرا عائذ این مرا مخلص آن مرا دلدار. خاقانی. ، نو زاینده از آهو اسب و شتر و گوسپند و جز آن. ج، عوذ و عوذان. (منتهی الارب)
پناه آورنده. (منتهی الارب) (آنندراج) : این مرا زائر آن مرا عائذ این مرا مخلص آن مرا دلدار. خاقانی. ، نو زاینده از آهو اسب و شتر و گوسپند و جز آن. ج، عُوذ و عوذان. (منتهی الارب)
بازی کننده. (آنندراج) (غیاث اللغات) : آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نی که در وی عابث است. مولوی. روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی)
بازی کننده. (آنندراج) (غیاث اللغات) : آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نی که در وی عابث است. مولوی. روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی)
از عیل. درویش. نیازمند. ج، عاله و عیّل و عیلی ̍. (منتهی الارب) (آنندراج) : زنده از تو شاد از تو عائلی مغتذی بی واسطه بی حائلی. مولوی. ، (از عول) غالب از هر چیزی، ترازوی مایل. (منتهی الارب)
از عیل. درویش. نیازمند. ج، عالَه و عُیَّل و عَیلی ̍. (منتهی الارب) (آنندراج) : زنده از تو شاد از تو عائلی مغتذی بی واسطه بی حائلی. مولوی. ، (از عول) غالب از هر چیزی، ترازوی مایل. (منتهی الارب)
بازدارنده از هر چیزی، آنکه مردم را از امور بازدارد و بر تأخیر برانگیزد و تأخیر نماید. ج، عوّق. (منتهی الارب) ، اصطلاح فیزیکی، جسمی را گویند که حرارت یاالکتریسته در آن بخوبی منتشر نشود و جسمی که ماوراءآن قرار گرفته محفوظ از الکتریسته یا حرارت باشد
بازدارنده از هر چیزی، آنکه مردم را از امور بازدارد و بر تأخیر برانگیزد و تأخیر نماید. ج، عُوَّق. (منتهی الارب) ، اصطلاح فیزیکی، جسمی را گویند که حرارت یاالکتریسته در آن بخوبی منتشر نشود و جسمی که ماوراءآن قرار گرفته محفوظ از الکتریسته یا حرارت باشد
فالگوی به مرغان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه بمرغان کهانت کند. (از اقرب الموارد) ، ناپسند دارندۀ طعام و شراب و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). و در حدیث ابن سیرین است: ان شریحا کان عائفا، یعنی صادق حدس بود نه آنکه در عیافت کار مردم جاهلیت میکرد. (از تاج العروس)
فالگوی به مرغان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه بمرغان کهانت کند. (از اقرب الموارد) ، ناپسند دارندۀ طعام و شراب و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). و در حدیث ابن سیرین است: ان شریحا کان عائفا، یعنی صادق حدس بود نه آنکه در عیافت کار مردم جاهلیت میکرد. (از تاج العروس)
شتر و زن که بی ’عقر’ سالها باردار نشود. ج، عیط و عیّط و عوط و عوطط. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، شتر ماده که گشنی کرده نشود و بار نگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج)
شتر و زن که بی ’عقر’ سالها باردار نشود. ج، عیط و عُیَّط و عوط و عوطَط. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، شتر ماده که گشنی کرده نشود و بار نگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج)
ابن انس. یکی از راویان است که از عطا روایت کند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در بررسی تاریخ اسلام، روات به عنوان افراد علمی با تخصص در نقل حدیث شناخته می شوند که در جمع آوری احادیث از راویان مختلف بسیار دقیق بوده اند. این افراد با دقت در اسناد روایات و شرایط خاص راویان، توانستند احادیث معتبر و صحیح را از نقل های نادرست یا ضعیف تمییز دهند و این امر به صحت دین اسلام کمک کرد.
ابن انس. یکی از راویان است که از عطا روایت کند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در بررسی تاریخ اسلام، روات به عنوان افراد علمی با تخصص در نقل حدیث شناخته می شوند که در جمع آوری احادیث از راویان مختلف بسیار دقیق بوده اند. این افراد با دقت در اسناد روایات و شرایط خاص راویان، توانستند احادیث معتبر و صحیح را از نقل های نادرست یا ضعیف تمییز دهند و این امر به صحت دین اسلام کمک کرد.
باز دار باز دارنده باز دار نا رسانا پیشگیر، اندوده بازدارنده مانع، آن که مردم را از امور باز دارد، جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورا آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی
باز دار باز دارنده باز دار نا رسانا پیشگیر، اندوده بازدارنده مانع، آن که مردم را از امور باز دارد، جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورا آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی