- ظنون
- ظن ها، گمان ها، حدس ها، جمع واژۀ ظن
معنی ظنون - جستجوی لغت در جدول جو
- ظنون
- مرد بد گمان، مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد، جمع ظن گمان ها پنداشت ها. بد گمان: مرد
- ظنون ((ظُ))
- جمع ظن، گمان ها، پنداشت ها
- ظنون ((ظَ))
- مرد بدگمان، مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گمان برده شده، کسی که مورد بدگمانی واقع شده
گمان برده شده و گمان کرده شده، نامعلوم و نامحقق و یقین ناشده
دیوانگی
فندها
حالا، حال
فرزندان پسران جمع ابن پسران
دیوانگی، زایل شدن عقل
مهربان
جمع سنه، سال ها گرد دندان خازدندان، جمع سنه، سال ها جمع سنه در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنین
فربه، لاغر از واژگان دو پهلو
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
آنکه به کسی یا چیزی مظنون است، بدگمان
ابن ها، فرزندان ذکور، پسرها، جمع واژۀ ابن
کلمه ای که به آن تنوین داده شود، تنوین دار
فن ها، صنعت ها، بندها، نیرنگ ها، جمع واژۀ فن
دیوانگی، دیوانه بودن، خبل، خبط دماغ
کنایه از شیفتگی، شیدایی
جنون ادواری: در پزشکی حالت دیوانگی که گاه گاه در انسان بروز می کند
جنون اطباقی: در پزشکی حالت دیوانگی همیشگی
جنون اعداد: در پزشکی نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می کند و دائم می خواهد اشیا را بشمارد
جنون پیری: در پزشکی بیماری روانی که بعد از شصت سالگی عارض می شود و بیمار دچار بی خوابی و بی اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی توجهی به وظایف اخلاقی می شود
جنون جوانی: در پزشکی بیماری روانی که بین پانزده تا سی سالگی عارض می شود و بیمار حالت بی خودی و بهت زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می کند، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی
کنایه از شیفتگی، شیدایی
جنون ادواری: در پزشکی حالت دیوانگی که گاه گاه در انسان بروز می کند
جنون اطباقی: در پزشکی حالت دیوانگی همیشگی
جنون اعداد: در پزشکی نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می کند و دائم می خواهد اشیا را بشمارد
جنون پیری: در پزشکی بیماری روانی که بعد از شصت سالگی عارض می شود و بیمار دچار بی خوابی و بی اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی توجهی به وظایف اخلاقی می شود
جنون جوانی: در پزشکی بیماری روانی که بین پانزده تا سی سالگی عارض می شود و بیمار حالت بی خودی و بهت زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می کند، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، همیدون، حالیا، ایدر، الحال، اینک، ایدون، الآن، نون، حالا، ایمه، فی الحال، فعلاً، بالفعل، همینک، عجالتاً
شتر بارکش، شتر هودگ کش
کسی که نسبت باو بدگمان باشند
رویز گر بد گمان
شیوه ها، روشها، آداب و اصول
بمعنی اکنون آمده یعنی این زمان و حال و الحال و الان و از این زمان میباشد
گردش زمانه، روزگار، حوادث دهر به تنوین کرده، اسم با تنوین