جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مظنون

مظنون

مظنون
گمان برده شده و گمان کرده شده، نامعلوم و نامحقق و یقین ناشده
مظنون
فرهنگ لغت هوشیار

مظنون

مظنون
گمان برده شده و دانسته شده. (آنندراج). گمان برده شده و گمان کرده شده. مشکوک. نامعلوم و نامحقق و یقین ناشده و شبهه دار و گمان برده شده و پنداشته شده و گمان و پندار. (ناظم الاطباء). ظنین. متهم. گمان رفته. گمان شده. به گمان آمده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در لغت به معنی گمان برده شده است ولی گاهی آن را به معنی گمان برنده یعنی بجای ظان استعمال کنند. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 2 شمارۀ 1)
لغت نامه دهخدا

مجنون

مجنون
دیوانه، آنکه عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، بی خِرد، هار مثلاً سگ دیوانه
مجنون
فرهنگ فارسی عمید